برابر پارسی : گرد نشینی
حلقه زدن
برابر پارسی : گرد نشینی
فارسی به انگلیسی
to form a ring or cicle
circle, loop, wreathe
فارسی به عربی
احط , ریح , طوق
مترادف و متضاد
گرد امدن، احاطه کردن، زنگ زدن، حلقه زدن، چرخ خوردن
پیچاندن، پیچیدن، کوک کردن، حلقه زدن، چرخاندن، از نفس افتادن، بادخورده کردن، در معرض باد گذاردن، از نفس انداختن، انحناء یافتن
در برداشتن، احاطه کردن، دور گرفتن، دور چیزی گشتن، حلقه زدن
محاصره کردن، احاطه کردن، دور گرفتن، شامل بودن، دارا بودن، در بر گرفتن، حلقه زدن
پیشنهاد کاربران
گرد گرفتن
تنوره زدن. [ ت َ رَ / رِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) چرخ زدن و گرد گشتن و حلقه بستن ، چنانکه گردباد تنوره می زند. ( آنندراج ) . گرد چیزی گرد آمدن :
هزاران دلیران جوینده کین
به گردش تنوره زدند از کمین.
اسدی.
تنوره زد از گردش اندر سپاه
ز هر سو بزخمش گرفتند راه.
اسدی.
هزاران دلیران جوینده کین
به گردش تنوره زدند از کمین.
اسدی.
تنوره زد از گردش اندر سپاه
ز هر سو بزخمش گرفتند راه.
اسدی.
کلمات دیگر: