مترادف چفت : بست، زرفین، قلاب پشت در، کلون، لنگر، تنگ، چسبان، استوار، محکم، سفت، دم، بیخ، نزدیک
چفت
مترادف چفت : بست، زرفین، قلاب پشت در، کلون، لنگر، تنگ، چسبان، استوار، محکم، سفت، دم، بیخ، نزدیک
فارسی به انگلیسی
catch, clasp, fastener, latch, snap
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
استوار، محکم، سفت
بست، زرفین، قلابپشت در، کلون، لنگر
تنگ، چسبان
دم، بیخ، نزدیک
صفت
۱. بست، زرفین، قلابپشت در، کلون، لنگر
۲. تنگ، چسبان
۳. استوار، محکم، سفت
۴. دم، بیخ، نزدیک
فرهنگ فارسی
( اسم ) چوب و تیری که در زیر بنای شکسته نصب کنند تا نیفتد .
فرهنگ معین
( ~. ) (اِ. ) زنجیر در اتاق ، قلاب پشت در.
(چُ ) ۱ - (ص . ) تنگ و چسبان ، مق . فراخ گشاد. ۲ - (اِ. ) جامة تنگ و چسبان .
(چَ) (اِ.) 1 - چوب بستی که تاک انگور و بیارة کدو و مانند آن را بر بالای آن بخوابانند. 2 - سقف ، طاق .
( ~.) (اِ.) زنجیر در اتاق ، قلاب پشت در.
(چُ) 1 - (ص .) تنگ و چسبان ؛ مق . فراخ گشاد. 2 - (اِ.) جامة تنگ و چسبان .
لغت نامه دهخدا
خامه زده عطارد در لاجورد گردون
بنوشته نام سلطان بالای چفت منبر.
چفت. [ چ ُ ] ( ص ) تنگ و چسبان باشد که نقیض فراخ و گشاد است. ( برهان ).تنگ و چسبان که چست نیز گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). جامه تنگ و چسبان را گویند و آن را چست نیز خوانند. ( جهانگیری ). ضد گشاد و فراخ. ( ناظم الاطباء ). سفت و تنگ و چسبان. ( ناظم الاطباء ). چِفت ( به لهجه اهالی خراسان ). || ( اِ ) چوبی را نیز گفته اند که در زیر عمارت شکسته نهند تا نیفتد. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ). تیری که مانند پشت بند جهت نگاهداری بنا قرار میدهند. ( ناظم الاطباء ). تیری که در زیر عمارت شکسته نصب کنند تا نیفتد. ( ناظم الاطباء ).
چفت. [ چ ِ ] ( اِ ) زنجیر در خانه را گویند. ( برهان ). زنجیر در که بسته شود. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). زنجیر در را گویند. ( جهانگیری ). زنجیر در خانه. ( ناظم الاطباء ). مقابل رزه. حلقه ای که بر چارچوب در نصب کنند و زنجیر در را بر آن حلقه استوار سازند و چون بخواهند در را مقفل سازند قفل را از آن حلقه بگذرانند. ( اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). حلقه آهنینی که بر چارچوب یا بر یک لت در نصب کنند و رزه یا زنجیر را بر آن حلقه اندازند تا در باز نشود. مادگی آهنین که به رزه افکنند و قفل را از سوراخ آن گذرانند زُلفی. ( اصطلاح اهالی فیض آباد بخش تربت حیدریه ).
- امثال :
دستش به چفت میرسد ؛ که بمزاح آمادگی دختری را برای شوهر کردن معنی میدهد.
و رجوع به چفت و بست شود. || سفت و محکم و تنگ و چسبان. ( در تداول روستائیان فیض آباد بخش تربت حیدریه ).
خامه زده عطارد در لاجورد گردون
بنوشته نام سلطان بالای چفت منبر.
خاقانی (از انجمن آرا).
رجوع به چفته شود.
چفت . [ چ ِ ] (اِ) زنجیر در خانه را گویند. (برهان ). زنجیر در که بسته شود. (انجمن آرا) (آنندراج ). زنجیر در را گویند. (جهانگیری ). زنجیر در خانه . (ناظم الاطباء). مقابل رزه . حلقه ای که بر چارچوب در نصب کنند و زنجیر در را بر آن حلقه استوار سازند و چون بخواهند در را مقفل سازند قفل را از آن حلقه بگذرانند. (اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). حلقه ٔ آهنینی که بر چارچوب یا بر یک لت در نصب کنند و رزه یا زنجیر را بر آن حلقه اندازند تا در باز نشود. مادگی آهنین که به رزه افکنند و قفل را از سوراخ آن گذرانند زُلفی . (اصطلاح اهالی فیض آباد بخش تربت حیدریه ).
- امثال :
دستش به چفت میرسد ؛ که بمزاح آمادگی دختری را برای شوهر کردن معنی میدهد.
و رجوع به چفت و بست شود. || سفت و محکم و تنگ و چسبان . (در تداول روستائیان فیض آباد بخش تربت حیدریه ).
چفت . [ چ ُ ] (ص ) تنگ و چسبان باشد که نقیض فراخ و گشاد است . (برهان ).تنگ و چسبان که چست نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). جامه ٔ تنگ و چسبان را گویند و آن را چست نیز خوانند. (جهانگیری ). ضد گشاد و فراخ . (ناظم الاطباء). سفت و تنگ و چسبان . (ناظم الاطباء). چِفت (به لهجه ٔ اهالی خراسان ). || (اِ) چوبی را نیز گفته اند که در زیر عمارت شکسته نهند تا نیفتد. (انجمن آرا) (آنندراج ) (جهانگیری ). تیری که مانند پشت بند جهت نگاهداری بنا قرار میدهند. (ناظم الاطباء). تیری که در زیر عمارت شکسته نصب کنند تا نیفتد. (ناظم الاطباء).
فرهنگ عمید
۱. حلقه و زنجیر در؛ زنجیر در خانه؛ قلاب پشت در؛ زرفین.
۲. (قید) [مجاز] سفتومحکم.
〈 چفت کردن: (مصدر متعدی)
۱. بستن در خانه.
۲. وصل کردن چیزی به چیز دیگر.
۱. چوببندی زیر درخت؛ چوببستی که شاخههای تاک، کدو، و امثال آنها را روی آن میخوابانند؛ دارمو؛ جفت.
۲. ‹چفته› سقف خمیده و طاقمانند؛ سقف گنبدی؛ طاق.
۲. (قید ) [مجاز] سفت ومحکم.
* چفت کردن: (مصدر متعدی )
۱. بستن در خانه.
۲. وصل کردن چیزی به چیز دیگر.
۱. چوب بندی زیر درخت، چوب بستی که شاخه های تاک، کدو، و امثال آن ها را روی آن می خوابانند، دارمو، جفت.
۲. ‹چفته› سقف خمیده و طاق مانند، سقف گنبدی، طاق.
دانشنامه عمومی
داربستی که زیر درخت تاک می بندند
گویش مازنی
قلاب در
ورم یا خیز بدن بیمار
آغل گوسفند – آغل محصور شده با سرشاخه های درخت
واژه نامه بختیاریکا
( چُفت ) چفت؛ بست
( چَفت ) نرمی ساق پا
چُفت
پیشنهاد کاربران
وقتی لوله آب میگیره میگن لوله چُفت شده
در این کلمه چ ضمه دار تلفظ می شود
چِفت = گیره، بست ( چِفت در، گیره منگنه )
چِفتزن = منگنه
چَفت = قوس، کمان، فرورفتگی
چَفت پا = پشت زانو یا قوس کف پا
چَفت زمین= بخشی از زمین که پایین تر و فرو رفته تر باشد.