کلمه جو
صفحه اصلی

حضوری

فارسی به انگلیسی

performed in one's presence, verbal, performed in ones presence

performed in one's presence, verbal


فارسی به عربی

شخصی

مترادف و متضاد

verbal (صفت)
مربوط به صدا، خطابی، زبانی، تحت اللفظی، لفظی، شفاهی، حضوری

فرهنگ فارسی

نام شاعری از ترکان عثمانی معاصر سلطان سلیم خان ثانی است

لغت نامه دهخدا

حضوری. [ ح ُ ] ( ص نسبی ) مقابل غیابی.
- تلگراف حضوری ؛ که مخاطِب و مخاطَب هر دو در تلگرافخانه باشند.
- طبخ حضوری ؛ نوعی تفنن شکمخوارگان از شاهان و اعیان رجال که امر دهند طعامی را در حضور آنان پزند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || مقابل حصولی و کسبی. ( علم... ) ( اصطلاح حکمای اسلام ) علم حضوری مقابل است با علم حصولی و آن علمی است که در آن صورت علمی عین صورت عینی باشد همچون علم نفس بذات و آثار خود و بطور کلی علم هر علت حقیقی و هر مجردی بذات و معلومات خود و هم بعقیده بعضی علم فانی و بمفنی فیه یعنی علم معلول بعلت حقیقی خود از این رو که در آن فانی می باشد. علم حصولی را علم ارتسامی و علم حضوری را علم اشراقی نیز خوانده اند. کلمه «کنسیانس » که ترجمه تحت لفظی آن «علم معی » و بنابراین از جهت ترکیب لفظی با علم حضوری بسیار نزدیک است از جهت مفهوم نیز در اصطلاح فلاسفه و روان شناسان غرب با علم حضوری فرقی چندان ندارد چه مراد آنها از این لفظ معرفت مستقیمی است که نفس بذات و آثار خود دارد و چون این نحو علم را در واقع با خود نفس امتیازی مصداقی نیست و همان نفس است ، از این رو که عالم بذات خویش می باشد از این جهت گاهی کلمه «کنسیانس » را به معنی خود نفس نیز بکار می برند. همین گونه معلوماتست که بنزدیک حکمای ما غالباً معلومات حضوری و هم در ضمن بحث و گفتگوی از مقدمات قیاسی منطقی مشاهدات وجدانی و وجدانیات خوانده شده و از مواد ضروری و یقینی قیاس قرار داده شده است. درین جا باید گفته شود که در نظر محققین قدیم ما در واقع علم حقیقی منحصر است بعلم حضوری که جز حضور ذات شی برای خود آن و بالنتیجه نحوی از خود وجود چیز دیگر نیست و از اینجا معلوم میشود که چندانکه بهره و دارائی و وجدان موجودی از وجود بیشتر باشد، علم آن موجود بیشتر خواهدبود. اینست که قدمای ما علم حضوری را گاهی وجدان و علم وجدانی و معلومات حضوری را وجدانیات و جهل بسیط را فقدان و مجهولات بسیط را وجدان فقدانیات نیز خوانده اند، ولی باید دانست که ما به ازای حقیقی لفظ وجدان بفرانسه «کنسیانس » نیست ، بلکه «پسسیون » می باشد که معمولاً از طرف حکمای غرب بمعنی ملک یا جده ( یکی از مقولات دهگانه ارسطو ) بکار میرود. لیکن گاهی نیز در ضمن بعضی از تعبیرات به معنی علم حضوری استعمال میشود،چنانکه گاهی هم در مثل جمله «بخود علم حضوری گرفتن » بجای «کنسیانس » لفظ «پسسیون » بکار برده میشود. مقابل این لفظ در زبان فرانسه لفظ «پریواسیون » در اصطلاح فلسفه به معنی فقدان و عدم ملکه می باشد. ( مجله مهرسال 5 شماره 9 مقاله دکتر فردید ). و نیز رجوع به لفظ حصولی در همین لغت نامه شود.

حضوری . [ ح ُ ] (اِخ ) عزیزاﷲ. یکی از شعرای ایران ، و از سادات قم بوده و در زمان شاه طهماسب صفوی میزیسته و مدت مدیدی در نجف اشرف مجاور شده . دیوانی مرتب دارد. از اوست :
ببالین آمدی در وقت مردن ناتوانی را
ازین رحمت بمردن ساختی مایل جهانی را.

(مجمع الخواص ص 76).



حضوری . [ ح ُ ] (اِخ ) نام شاعری از ترکان عثمانی معاصر سلطان سلیم خان ثانی است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).


پیشنهاد کاربران

face - to - face

هَندیمانی.
این واژه پارسی میانه برابر با واژه بیگانه Publikum است .

معادل حضوری به انگلیسی میشه in person
I'm going to take the exam in person rather than online

رو در رو

همبودگی، همبودن ( با هم بودن )

نمونه:
گردهمایی دانش آموزان دبیرستانی در برابر �اداره کل آموزش و پرورش� با پرخاش به همبودگی ( حضوری بودن ) آزمون ها در روز و روزگار ( وضعیت ) کرونایی

برگرفته از �تلگرام� ۱۵ اردی بهشت ماه ۱۴۰۰ ( با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر )
https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/05/blog - post_20. html



معادل کلمه حضوری به انگلیسی می شود = in person
مثال:
= Will be today's session in person or online?
ترجمه: آیا خواهد بود جلسه امروز به صورت حضوری یا آنلاین؟

پسوند ی صفت ساز هست مانند . آشامیدنی . پرسشی . پس میشود گفت پیشگاهی . آمدنی به جای حضوری

دوروز در هفته

۳روز در هقته حضوری


کلمات دیگر: