کلمه جو
صفحه اصلی

جغرافی

فارسی به انگلیسی

geography

فارسی به عربی

جغرافیة

عربی به فارسی

جغرافي دان


مترادف و متضاد

geography (اسم)
شرح، جغرافیا، جغرافی، علم جغرافیا

فرهنگ فارسی

( اسم ) علمی است که از احوال زمین و اوضاع طبیعی سیاسی و اقتصادی آن بحث میکند و آن شامل اقسامی است .
جغرافیا یا جغرافی دان

فرهنگ معین

(جُ ) [ معر - یو. ] (اِمر. ) دانشی است که در بارة زمین و تقسیمات طبیعی ، سیاسی ، جغرافی و انسانی آن بحث می کند و آن شامل اقسامی است .

لغت نامه دهخدا

جغرافی. [ ج َ فی ی ] ( معرب ، ص ، اِ ) جغراف. جغرافی دان. عالم جغرافیا. || جغرافی. علم جغرافی. جغرافیا. ( دزی ).

جغرافی. [ ج ُ ] ( معرب ، اِ ) جغرافیا. رجوع به همین لغت شود. || ( ص ) جغرافی دان.

جغرافی . [ ج َ فی ی ] (معرب ، ص ، اِ) جغراف . جغرافی دان . عالم جغرافیا. || جغرافی . علم جغرافی . جغرافیا. (دزی ).


جغرافی . [ ج ُ ] (معرب ، اِ) جغرافیا. رجوع به همین لغت شود. || (ص ) جغرافی دان .


فرهنگ عمید

=جغرافیا

جغرافیا#NAME?


پیشنهاد کاربران

موجودات مختلف :موجودات گوناگون یا موجودات متفاوت مناسب تر است
آب وهوای مختلف: آب وهوای گوناگون یا آب و هوای متفاوت مناسب تر است

جُغرافی
جُغرافی : جُ - غرافی
جُ = زَمین
غِرافی ، گِرافی = نِگاری
گرته برداری : زمین نگاری

گیتاشناسی، جهانشناسی، زمینشناسی

گیتی نگاری
جهان نگاری
زمیننگاری

جغرافی=زمین نگاری



برابر پاررسی :
جغرافی : گیتاشناسی
جغرافی دان : گیتاشناس ، گیتادان


کلمات دیگر: