مترادف چیرگی : استیلا، پیروزی، تسلط، سلطه، سیطره، ظفر، غلبه
چیرگی
مترادف چیرگی : استیلا، پیروزی، تسلط، سلطه، سیطره، ظفر، غلبه
فارسی به انگلیسی
victory, valour, violence
command, dominance, dominantly, domination, forte, hand, hegemony, manship _, mastery, predominance, preponderance, preponderancy, reign, superiority, supremacy, sway, victory
فارسی به عربی
هیمنة
مترادف و متضاد
یارایی، مروت، چیرگی، شجاعت، دلیری، جرات، رشادت، دلاوری
پیروزی، چیرگی، غلبه، فتح، فتح و ظفر، نصرت، ظفر، فیروزی
تندی، شدت، سختی، ستیز، بی حرمتی، جبر، خشونت، چیرگی، فشار، ستم، زور، بیدادگری، اشتلم
مهارت، چیرگی، زبر دستی، کارایی، تخصص
تفوق، استیلاء، تسلط، چیرگی، غلبه، سلطه، فرمانروایی، تحکم، سلطنت، فرمانفرمای
خیرگی، خیره سری، چیرگی، سر زندگی
استیلا، پیروزی، تسلط، سلطه، سیطره، ظفر، غلبه
فرهنگ فارسی
۱ - غلبه ظفر پیروزی ۲ - تسلط استیلا .
چیره بودن یک گونه بر اجتماع زیستی ازلحاظ اندازه و پوشش و فراوانی
فرهنگ معین
(رِ ) [ په . ] (حامص . ) ۱ - پیروزی . ۲ - تسلط .
لغت نامه دهخدا
چیرگی. [ رَ / رِ] ( حامص ) حالت و چگونگی چیره. چیره بودن. چیر بودن.غلبه. تسلط. قهر. سیطره. استیلاء. پیروزی. تفوق. برتری. دست. ید. ( یادداشت مؤلف ). زبردستی :
چوآمد به تخت اندرون تیرگی
گرفتند ترکان برآن چیرگی.
کزو مغز گیتی پر از مهر بود.
گرفتند پرمایگان چیرگی.
ازین ستوده تر و چیره تر به کار قلم.
به چیرگی در عفو از شمایل حکماست.
دهد رشک را چیرگی بر خرد
خورد چیز خود هر کس ، او غم خورد.
که بر دشمنت چیرگی هم به دوست.
چوآمد به تخت اندرون تیرگی
گرفتند ترکان برآن چیرگی.
فردوسی.
همه چیرگی با منوچهر بودکزو مغز گیتی پر از مهر بود.
فردوسی.
درآمد به تاج اندرون خیرگی گرفتند پرمایگان چیرگی.
فردوسی.
بدین ستودگی و چیرگی به کار کمان ازین ستوده تر و چیره تر به کار قلم.
فرخی.
گناه دشمن پوشد چو چیره گشت به عفوبه چیرگی در عفو از شمایل حکماست.
عنصری.
چیرگی بیشتر مخالفان را بود و ضعف و سستی بر لشکر ما چیره شده گفتی از تاب می بشوند. ( تایخ بیهقی ص 591 ).دهد رشک را چیرگی بر خرد
خورد چیز خود هر کس ، او غم خورد.
اسدی.
ز دشمن مدان ایمنی جز به دوست که بر دشمنت چیرگی هم به دوست.
اسدی.
و معدن شیران است ( کامفیروز ) چنانک هیچ جای مانند آن شیران نباشد به شرزه و چیرگی ( فارسنامه ابن البلخی ص 125 ). || دلاوری. شجاعت. رجوع به چیرگی کردن شود. || عزت.( یادداشت مؤلف ). عِزَّة. ( منتهی الارب ).فرهنگ عمید
۱. پیروزی.
۲. غلبه.
۲. غلبه.
دانشنامه عمومی
برای راهنمایی بیشتر صفحهٔ ویکی پدیا:سره نویسی و ویکی پدیا:قواعد نام گذاری را ببینید.
چیرگی (Dominance) در ژن شناسی، رابطهٔ میان دگره های یک ژن را بررسی می کند که در صورت تفاوت دو الل یک ژن الل چیره در فنوتیپ بروز می کند.
هر ژن بر روی کروموزوم، جایگاه ویژه ای دارد. در این جایگاه ویژه نوکلئوتیدها چیده شده اند که به آن چیدمان می گویند.یک ژن در جایگاه ویژهٔ خود بر روی کروموزوم می تواند دارای چیدمان های گوناگونی باشد. به هر یک از این چیدمان های ژن در جایگاه ویژهٔ آن بر روی کروموزوم دگرچینه یا دگره می گویند.در اندامگانهای دودسته، اگر رخ مانهٔ یکی از دگره ها، به گونه ای نمایان باشد که رخ مانهٔ دگرهٔ دیگر نمایان نشود، به آن دگره، دگرهٔ چیره و به دگرهٔ دیگر که رخ مانه اش دیده نمی شود، دگرهٔ باخته می گویند.
چیرگی (Dominance) در ژن شناسی، رابطهٔ میان دگره های یک ژن را بررسی می کند که در صورت تفاوت دو الل یک ژن الل چیره در فنوتیپ بروز می کند.
هر ژن بر روی کروموزوم، جایگاه ویژه ای دارد. در این جایگاه ویژه نوکلئوتیدها چیده شده اند که به آن چیدمان می گویند.یک ژن در جایگاه ویژهٔ خود بر روی کروموزوم می تواند دارای چیدمان های گوناگونی باشد. به هر یک از این چیدمان های ژن در جایگاه ویژهٔ آن بر روی کروموزوم دگرچینه یا دگره می گویند.در اندامگانهای دودسته، اگر رخ مانهٔ یکی از دگره ها، به گونه ای نمایان باشد که رخ مانهٔ دگرهٔ دیگر نمایان نشود، به آن دگره، دگرهٔ چیره و به دگرهٔ دیگر که رخ مانه اش دیده نمی شود، دگرهٔ باخته می گویند.
wiki: چیرگی
دانشنامه آزاد فارسی
چیرِگی (dominance)
در ژنتیک، پوشیده شدن یک الل (اَشکال گوناگون یک ژن) با الل (دگره) دیگر. اگر فردی ناخالصدارای یک الل رنگ چشم آبی و یک الل رنگ چشم قهوه ای باشد، رنگ چشمانش قهوه ای خواهد بود. در این جا، به الل چشمان آبی نهفته و به الل چشمان قهوه ای چیره (بارز) می گویند. برای هر صفت وراثتی در گیاهان یا جانوران، همیشه دو ژن در یاخته ها یافت می شود که آن صفت را تعیین می کند. طول قامت، رنگ چشم و توانایی ساختن آنزیمی خاص، نمونه هایی از صفت اند. اگر دو ژن مرتبط یا یک صفت در یک فرد یکسان باشند (حالت خالص)، صفتی را که در آن فرد دیده می شود یکی از دو ژن تعیین می کنند، اما ممکن است ژن یک صفت با دیگری متفاوت باشد که به این حالت هتروزیگوت یا ناخالص گفته می شود. در چنین حالتی، دو ژن الل اند و اثر متقابل پدید می آید. در این حالت، ممکن است یکی از آن دو در تعیین خصوصیت نقش ایفا کند و الل دیگر به ظاهر اثری نشان ندهد. در چنین شرایطی، به صفت مشاهده شده بارز می گویند. الل دیگری که در این وضع به ظاهر اثری در موجود زنده ایفا نمی کند، فقط زمانی که ژن بارز وجود نداشته باشد مؤثر خواهد بود و به خصوصیت آن نهفته می گویند. ژنی که در یک فرد رنگ چشم آبی تولید می کند، الل دیگری دارد که رنگ قهوه ای چشم را پدید می آورد. در گیاهی که با اشکال بلند و کوتاه دیده می شود، ممکن است اللی موجود باشد که موجب تولید گیاهان بلند شود، در حالی که الل دیگر، گیاهان کوتاه تولید می کند. ژن بلندی و ژن چشم آبی الل هم نیستند، زیرا اشکال متفاوت یک ژن به حساب نمی آیند.
در ژنتیک، پوشیده شدن یک الل (اَشکال گوناگون یک ژن) با الل (دگره) دیگر. اگر فردی ناخالصدارای یک الل رنگ چشم آبی و یک الل رنگ چشم قهوه ای باشد، رنگ چشمانش قهوه ای خواهد بود. در این جا، به الل چشمان آبی نهفته و به الل چشمان قهوه ای چیره (بارز) می گویند. برای هر صفت وراثتی در گیاهان یا جانوران، همیشه دو ژن در یاخته ها یافت می شود که آن صفت را تعیین می کند. طول قامت، رنگ چشم و توانایی ساختن آنزیمی خاص، نمونه هایی از صفت اند. اگر دو ژن مرتبط یا یک صفت در یک فرد یکسان باشند (حالت خالص)، صفتی را که در آن فرد دیده می شود یکی از دو ژن تعیین می کنند، اما ممکن است ژن یک صفت با دیگری متفاوت باشد که به این حالت هتروزیگوت یا ناخالص گفته می شود. در چنین حالتی، دو ژن الل اند و اثر متقابل پدید می آید. در این حالت، ممکن است یکی از آن دو در تعیین خصوصیت نقش ایفا کند و الل دیگر به ظاهر اثری نشان ندهد. در چنین شرایطی، به صفت مشاهده شده بارز می گویند. الل دیگری که در این وضع به ظاهر اثری در موجود زنده ایفا نمی کند، فقط زمانی که ژن بارز وجود نداشته باشد مؤثر خواهد بود و به خصوصیت آن نهفته می گویند. ژنی که در یک فرد رنگ چشم آبی تولید می کند، الل دیگری دارد که رنگ قهوه ای چشم را پدید می آورد. در گیاهی که با اشکال بلند و کوتاه دیده می شود، ممکن است اللی موجود باشد که موجب تولید گیاهان بلند شود، در حالی که الل دیگر، گیاهان کوتاه تولید می کند. ژن بلندی و ژن چشم آبی الل هم نیستند، زیرا اشکال متفاوت یک ژن به حساب نمی آیند.
wikijoo: چیرگی
فرهنگستان زبان و ادب
{dominance} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] چیره بودن یک گونه بر اجتماع زیستی ازلحاظ اندازه و پوشش و فراوانی
جدول کلمات
غلبه
پیشنهاد کاربران
پیروزی * غلبه
پیروزی
استیلا
ماهر شدن بر چیزی
ماهری
ماهری
عظمت
برتری
استیلا ، تسلط
پیروزی، عظمت
غلبه کردن بر کسی
معنی کلمه چیرگی:پیروزی، غلبه کردن
چیرگی: دکتر کزازی در مورد واژه ی "چیرگی " می نویسد : ( ( چیرگی در پهلوی چرگیه čēragīh می توانسته است بود. در این زبان، چریه cērīh که ریخت پارسی آن "چیری" است، در این معنی به کار می رفته است. این واژه ها ریختهای پساوندی "چیر" اند، در پهلوی چر čēr در این زبان، از این واژه ، مصدر چریهستن čērīhistan با بن اکنون چریه čērīh در معنی پیروز شدن نیز به کار برده می شده است. ) ) .
( ( همه چیرگی با منوچهر بود
کز اومغز گیتی پر از مهر بود ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۷۳. )
پیروزی
برتری
برتری
چیرگی: قهر - غلبه - برتری - استیلا - تسلط - پیروزی
تغلب
سیطره . . . . . پیروزی . . . . . . استیلا . . . . . . غلبه . . . . . چیره . . . .
تسلط
پیروزی و غلبه
مترادف یا هم معنی چیرگی یعنی :برتری، پیروزی
متضاد یا مخالف چیرگی یعنی شکست
لایک یادتون نره
ستایش آفرین زاد هستم کلاس پنجم ابتدایی
متضاد یا مخالف چیرگی یعنی شکست
لایک یادتون نره
ستایش آفرین زاد هستم کلاس پنجم ابتدایی
کلمات دیگر: