مترادف حفظ کردن : نگه داشتن، نگاه داشتن، محافظت کردن، از بر کردن، آموختن، یاد گرفتن، ضبط کردن، ابقا کردن
برابر پارسی : از بر کردن
to protect, to preserve, to memorize, to learn by heart
conserve, defend, keep, hold, maintain, memorization, memorize, protect, retain, safeguard, screen, shield, study, sustain, uphold
نگهداشتن، نگاه داشتن، محافظت کردن
از بر کردن، آموختن، یاد گرفتن
ضبط کردن
ابقا کردن
۱. نگهداشتن، نگاه داشتن، محافظت کردن
۲. از بر کردن، آموختن، یاد گرفتن
۳. ضبط کردن
۴. ابقا کردن
← حفظ
از بر کردن