مترادف چکیده : جوهره، خلاصه، عصاره، لب، ملخص، افشره، ماست آب رفته، عمود، گرز
چکیده
مترادف چکیده : جوهره، خلاصه، عصاره، لب، ملخص، افشره، ماست آب رفته، عمود، گرز
فارسی به انگلیسی
distilled, dropped, [n.] extract, distillate
abstract, capsule, conspectus, distillate, extract, gist, résumé, summary, synopsis
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
جوهره، خلاصه، عصاره، لب، ملخص
افشره، عصاره
ماستآبرفته، آبرفته
عمود، گرز
۱. جوهره، خلاصه، عصاره، لب، ملخص
۲. افشره، عصاره
۳. ماستآبرفته، آبرفته
۴. عمود، گرز
فرهنگ فارسی
خلاصهای از مقاله، حاوی نکات مهم آن
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
چکیده تو ز مغز یلان کنداعلام
حسام تو ز سر دشمنان دهد پیغام.
چکیده. [ چ َ / چ ِ دَ ] ( ن مف )هر نوع مایع به قطرات فروریخته شده. آب یا خون یا هرمایع دیگر که قطره قطره از جایی یا برجایی ریخته و افتاده باشد. رجوع به چکیدن شود. || مقطر وتقطیر شده و بیرون تراویده. ( ناظم الاطباء ). هر چیز که شیره و عصاره آن بوسیله جوشاندن یا بصورت دیگر از طریق تقطیر گرفته شود، چون چکیده کاسنی و چکیده شاهتره و بید و جز آن. مطلق عصاره و شیره هر چیز.
- چکیده جگر ؛ کنایه از خون جگر است. ( از آنندراج ) :
غذای جان و تنم از چکیده جگر آمد
هرآنچه کاستم از خویش هم بخویش فزودم.
مده به نغمه ما گوش خاطر ای مطرب
چکیده خفقان قابل شنیدن نیست.
به روزگار غمت لحظه لحظه گردون را
چکیده مژه ام نائب نجوم شود.
چکیده. [ چ ُدَ / دِ ] ( ن مف ) به معنی مکیده باشد که از مکیدن است. ( برهان ). به معنی مکیده که چشیده و چوسیده نیز گویند. ( از رشیدی ). به معنی مکیده که چشیده و چوشیده وجوشیده و چشیده نیز گویند. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). مکیده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چکیدن شود.
- چکیده ٔ جگر ؛ کنایه از خون جگر است . (از آنندراج ) :
غذای جان و تنم از چکیده ٔ جگر آمد
هرآنچه کاستم از خویش هم بخویش فزودم .
حاتم مشهدی (از آنندراج )
- چکیده ٔ خفقان ؛ کنایه از ناله ٔ دردآمیز و این استعاره است نه لفظ مقرری . (از آنندراج ) :
مده به نغمه ٔ ما گوش خاطر ای مطرب
چکیده ٔ خفقان قابل شنیدن نیست .
طالب آملی (از آنندراج ).
- چکیده ٔ مژه ؛ کنایه از اشک . (از آنندراج ) :
به روزگار غمت لحظه لحظه گردون را
چکیده ٔ مژه ام نائب نجوم شود.
طالب آملی (از آنندراج ).
|| ماست و پنیر و نظایر آن که آبش به وسایل مختلف گرفته شده باشد: چنانکه ماست را در مشک یا در کیسه کنند و چون آب ماست به تدریج کاسته شود آن را ماست چکیده خوانند. نَثیثَة. (منتهی الارب ). || به معنی زبده و نخبه و برگزیده ٔ چیزی یا کاری ، چنانکه گویند فلان کس چکیده ٔ علم یا ادب یا هنر است ، و نیزچکیده ٔ مطالب و چکیده ٔ اخبار در مورد خبر و مطلب ملخص و منتخب بکار برند.
چکیده ٔ تو ز مغز یلان کنداعلام
حسام تو ز سر دشمنان دهد پیغام .
شمس دهستانی (از انجمن آرا).
چکیده . [ چ ُدَ / دِ ] (ن مف ) به معنی مکیده باشد که از مکیدن است . (برهان ). به معنی مکیده که چشیده و چوسیده نیز گویند. (از رشیدی ). به معنی مکیده که چشیده و چوشیده وجوشیده و چشیده نیز گویند. (از انجمن آرا) (از آنندراج ). مکیده . (ناظم الاطباء). و رجوع به چکیدن شود.
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) افشره، عصاره.
۳. (اسم ) [مجاز] خلاصه.
گرز: چکیدهٴ تو ز مغز یلان کند اعلام / حسام تو ز سر دشمنان دهد پیغام (شمس دهستانی: رشیدی: چکیده )
گرز: ◻︎ چکیدهٴ تو ز مغز یلان کند اعلام / حسام تو ز سر دشمنان دهد پیغام (شمس دهستانی: رشیدی: چکیده)
۱. چکهچکهشده؛ قطرهقطرهریخته.
۲. (اسم) افشره؛ عصاره.
۳. (اسم) [مجاز] خلاصه.
دانشنامه عمومی
چکیده (کتابداری) در مقالات و نشریات علمی
چکیده (غارشناسی) یا استالاکمیت، در غارشناسی
چکیده (برنامه تلویزیونی) برنامه خبری- اطلاع رسانی کانادایی
از لحاظ لحن: چکیده تمام نما، راهنما، تلفیقی.
از لحاظ حجم: تلگرافی، عنوانی، معمولی.
از لحاظ گرایش: عام، سو گرفته.
از لحاظ تهیه کننده: مؤلف، حرفه ای.
از لحاظ شیوه تهیه: دستی، ماشینی (حری، ۱۳۸۱).
انواع دیگر: برهیخته، انتقادی، گفته راهنما، آماری، نکات برجسته، عنوان محتوی نما، گزارمانی (گزاره ای)، کد شده.
برای اولین بار درپنج ژوئیه ۱۶۶۵م در قرن ۱۷ تهیه چکیده نامه به صورت سازمان یافته در فرانسه به اجرا درآمد. در این سال فردی بنام دنیس دوسالو(Dennis dessalo) نشریه ای بنام (Le Journal Des Scavans)اسکاونس را در پاریس منتشر کرد. این نشریه یک مجله هفتگی بود. در طول مدت کوتاهی که «سالو» سر دبیر آن بود؛ مجله دشمنان زیادی پیدا کرد. زیرا چکیده های چاپ شده در آن، اغلب چکیده های انتقادی بود. حتی احکام و تصویب نامه های پاپ نیز، چکیده می شد و مورد انتقاد قرار می گرفت. بعد از سه ماه «سالو» از سر دبیری آن بر کنار شد. سر دبیر جدید آن «گالویز» نام داشت. او کمتر انتقاد می کرد و در عین حال کمی هم کند بود و گاه گاهی مجله را انتشار می داد. بزودی او هم کنار رفت و سر دبیرهایی بعدی آن را تا به امروز ادامه دادند. این مجله اکنون یک مجله علمی است و جزو انتشارات «ردیف اول» محسوب می شود و نه یک مجله چکیده، در حقیقت اسکاونس به عنوان الگویی برای سایر نشریات چکیده مورد استفاده قرار گرفت.
یک چکیده ممکن است به عنوان یک نهاد مستقل به جای یک مقاله کامل عمل کند. به عنوان مثال یک چکیده توسط بسیاری از سازمان ها به عنوان مبنایی برای انتخاب پژوهش استفاده می شود که در آن صورت هدف او برای ارائه در شکل هایی از پوستر، پلت فرم یا ارائه کارگاه در یک کنفرانس علمی می باشد.بیشتر موتورهای جستجو که پایگاه های ادبیات را جستجو می کنند چکیده ها را بیشتر از متن کامل مقالات فراهم می کنند. متون کامل مقالات علمی اغلب باید به دلیل کپی رایت یا هزینه های ناشر خریداری شود و در نتیجه می توان گفت که چکیده یک نقطه فروش قابل توجه برای چاپ یا فرم های الکترونیکی متن کامل می باشد.
گرچه نکته مشترک تمامی تعاریفی که از چکیده ارائه شده است تأکید بر اختصار و کوتاهی آن است، اما در مورد طول یا حجم چکیده نظرات مختلفی وجود دارد. برخی معتقدند چکیده نباید از ۱۰۰ واژه تجاوز کند و برخی دیگر حد نهایی طول چکیده را ۲۵۰ واژه دانسته اند.برخی صاحب نظران، طول چکیده را متناسب با طول متن اصلی می دانند و اصرار بیش از حد بر هرچه کوتاه کردن چکیده را روا نمی دانند و معتقدند این امر موجب می شود چکیده نویس به تعمیم و کلی گویی بپردازد (مساوات، ۱۳۶۴). البته، دراین صورت نیز، به لحاظ تأکید بر اختصار، تأکید می شود که طول چکیده نباید نهایتاً از یک دهم طول نوشته تجاوز کند.رویکرد دیگری که به طول چکیده وجود دارد ایجاد ارتباط بین طول چکیده و نوع چکیده است. مهدوی (۱۳۶۷) طول متوسط چکیده تمام نما را ۱۵۰ تا ۲۵۰ کلمه و طول متوسط چکیده راهنما را ۷۵ تا ۱۵۰ کلمه می داند. کیلبورن (۱۹۹۸) طول چکیده توصیفی یا راهنما را حداکثر ۱۰۰ و چکیده تمام نما را ده در صد طول مقاله یا کمتر از آن برمی شمارد. لنکستر (۱۹۹۱)، علاوه بر طول متن اصلی و نوع چکیده، به عوامل دیگری نیز چون پیچیدگی موضوع، تنوع موضوع، دسترس پذیری، هزینه و هدف اشاره می کند (بوری، ۱۳۸۵، ص ۲۴۳ و ۲۴۴).
فرهنگستان زبان و ادب
گویش مازنی
نخ پنبه
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
این واژه غیر از آن واژه چکیدن ( چکه کردن ) است که از آن اسم مفعول "چکیده" نیز ساخته می شود.
این واژه اسم فاعل از واژه چکیدن است که تلفظی از مصدر چاکیدن است. ( الف به فتحه بر روی حرف ک تبدیل و تلفظ می شده است ) یعنی چاک خورده. پاره شده.
به سگی هم زاییده باشد می گفته اند. ( زایمان کرده )
از واژه های متروک که هنوز در برخی روستاهای فارس ( در محل شهر استخر باستانی ) به کار می رود.