کلمه جو
صفحه اصلی

جذب


مترادف جذب : انجذاب، جاذبه، ربایش، کشش

برابر پارسی : ربایش، کشش، گیرش

فارسی به انگلیسی

absorption, attraction, gravitation, osmosis

attraction, absorption


فارسی به عربی

امتصاص , جاذبیة , قابلیة المص

مترادف و متضاد

absorbency (اسم)
جذب، قدرت جذب، خاصیت درکشی یا دراشامی، تحلیل، قابلیت جذب، فرو بری

absorption (اسم)
جذب، انجذاب، درکشی، در اشامی، خورد

attraction (اسم)
جذب، جاذبه، جلب، کشش، کشندگی

sorption (اسم)
جذب، جذب سطحی

suction (اسم)
جذب، مک زنی، مکش، عمل مکیدن، جذب به وسیله مکیدن

imbibition (اسم)
جذب، استنشاق، درک، اشباع

انجذاب، جاذبه، ربایش، کشش


فرهنگ فارسی

کشیدن، بسوی خودکشیدن، کشش، ضددفع، ربایش
۱-( مصدر ) بسوی خود کشیدن ربودن . ۲- ( اسم ) کشش ربایش . ۳- جاذبه
شهرکی است بشام خرم و آبادان و خرد و با کشت بسیار و آبهای روان .

[شیمی]‌ فرایندی که در آن مایع یا گاز به درون حفره‌های یک مادۀ جامد کشیده می‌شود [فیزیک]‌ ورود انرژی یا ماده به محیط بی‌آنکه بازتاب یا گسیل داشته باشد متـ . درجذبش


فرهنگ معین

(جَ ) [ ع . ] (مص م . ) به سوی خود کشیدن ، ربودن .

لغت نامه دهخدا

جذب . [ ] (اِخ ) شهرکی است بشام ، خرم و آبادان وخرد و با کشت بسیار و آبهای روان . (حدود العالم ).


جذب . [ ج َ ذَ ] (ع اِ) پیه خرما. (منتهی الارب ). پیه خرمابن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جمارالنخل و هو شحم النخل . (از اقرب الموارد). || سخت از پیه خرما. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خشن از پیه خرما. (ازاقرب الموارد). و فی الحدیث : «کان [ اَی محمد ] یحب الجذب ». (از اقرب الموارد). پیهی که بر سر درخت خرما است و پوست آن را میکنند و میخورند. (اقرب الموارد). الشحمة التی تکون فی رأس النخلة یکشط عنها اللیف فتؤکل کانها جذبت عن النخلة. (از اقرب الموارد).


جذب. [ج َ ] ( ع مص ) کشیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). ضد دفع. مقابل دفع. ( از اقرب الموارد ). کشیدن بسوی خود. ( ناظم الاطباء ). درکشیدن. چسبیدن. مقابل ردع. ( یادداشت مؤلف ). و منه : «وجدت الانسان ملقی بین اﷲ و بین الشیطان فان لم یجتذ به الیه جذبه الشیطان ». ( از اقرب الموارد ) : هیچ خدمتکار اگرچه فرومایه باشد از... جذب منفعتی خالی نماند. تعبّد و تعفف در دفع شر جوشنی عظیم است و در جذب خیر کمندی دراز. ( کلیله و دمنه ). || غلبه کردن در منازعت و جذب. ( از منتهی الارب ). غلبه کردن در منازعت و کشش. ( ناظم الاطباء ). || برگردانیدن چیزی را از جای آن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). مانند جبذ. ( اقرب الموارد ). || کم شیر شدن ناقه. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از ذیل اقرب الموارد ). کم شدن شیر شتر. ( آنندراج ). || ربودن. ( آنندراج ). ربودگی. ( ناظم الاطباء ). || گذشتن اکثر ماه. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || بازکردن اسب کره را از شیر. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || خشک شدن آب دهن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از ذیل اقرب الموارد ). || خشک شدن شیر پستان. ( آنندراج ) ( از ذیل اقرب الموارد ). || دزدیدن شترماده شیرخود را. ( از ذیل اقرب الموارد ). و فی الاساس : «ناقة فلان تجذب لبنها اذاحلبت »؛ اَی تسرقه. ( از ذیل اقرب الموارد ). || یکدم بدهان آب خوردن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). || قطع کردن. بریدن. ( از ذیل اقرب الموارد ). یقال : «خطبت فلانة فجذبت خاطبها»؛ اَی ردته کأنها جاذبته فجذبته فبان منهامغلوباً. ( ذیل اقرب الموارد، از اساس ). || بریدن پیه خرما. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) کشش. کشیدگی. ربودگی. نشف. ( ناظم الاطباء ). || در اصطلاح عرفانی و نزد ارباب سلوک ، عبارت باشد از کشش حق تعالی و تقدس بنده را بحضرت خود. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) :
ور کسی را ره شود گو سر فشان
کان بود از رحمت و از جذبشان.
( مثنوی چ نیکلسون ج 2 ص 320 ).
|| در اصطلاح طبیعی و فیزیولژی ، جذب عبارت است از گذشتن مواد محلول از بیرون به محیط درونی یا خون با واسطه [ بواسطه ]پرده ای که این دو محیط را از یکدیگر جدا میکند.

جذب . [ج َ ] (ع مص ) کشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ضد دفع. مقابل دفع. (از اقرب الموارد). کشیدن بسوی خود. (ناظم الاطباء). درکشیدن . چسبیدن . مقابل ردع . (یادداشت مؤلف ). و منه : «وجدت الانسان ملقی بین اﷲ و بین الشیطان فان لم یجتذ به الیه جذبه الشیطان ». (از اقرب الموارد) : هیچ خدمتکار اگرچه فرومایه باشد از ... جذب منفعتی خالی نماند. تعبّد و تعفف در دفع شر جوشنی عظیم است و در جذب خیر کمندی دراز. (کلیله و دمنه ). || غلبه کردن در منازعت و جذب . (از منتهی الارب ). غلبه کردن در منازعت و کشش . (ناظم الاطباء). || برگردانیدن چیزی را از جای آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). مانند جبذ. (اقرب الموارد). || کم شیر شدن ناقه . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). کم شدن شیر شتر. (آنندراج ). || ربودن . (آنندراج ). ربودگی . (ناظم الاطباء). || گذشتن اکثر ماه . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || بازکردن اسب کره را از شیر. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || خشک شدن آب دهن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد). || خشک شدن شیر پستان . (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد). || دزدیدن شترماده شیرخود را. (از ذیل اقرب الموارد). و فی الاساس : «ناقة فلان تجذب لبنها اذاحلبت »؛ اَی تسرقه . (از ذیل اقرب الموارد). || یکدم بدهان آب خوردن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || قطع کردن . بریدن . (از ذیل اقرب الموارد). یقال : «خطبت فلانة فجذبت خاطبها»؛ اَی ردته کأنها جاذبته فجذبته فبان منهامغلوباً. (ذیل اقرب الموارد، از اساس ). || بریدن پیه خرما. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || (اِمص ) کشش . کشیدگی . ربودگی . نشف . (ناظم الاطباء). || در اصطلاح عرفانی و نزد ارباب سلوک ، عبارت باشد از کشش حق تعالی و تقدس بنده را بحضرت خود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ) :
ور کسی را ره شود گو سر فشان
کان بود از رحمت و از جذبشان .

(مثنوی چ نیکلسون ج 2 ص 320).


|| در اصطلاح طبیعی و فیزیولژی ، جذب عبارت است از گذشتن مواد محلول از بیرون به محیط درونی یا خون با واسطه ٔ [ بواسطه ٔ ]پرده ای که این دو محیط را از یکدیگر جدا میکند.
اقسام جذب : جذب طبیعی بدو قسم کلی صورت میگیرد: 1 - جذب در روده ٔ باریک . 2 - جذب از راههایی غیراز روده ٔ باریک .
الف - جذب در روده باریک : روده ٔ باریک بهترین راه ربایش طبیعی است و برای کار جذب نیک مناسب است . پوشش آن از یک طبقه سلول است و سطح کلی آن بزرگ است (48 متر مربع در انسان ). ودریچه ها و پرزها سطح آن را بزرگتر مینمایند. جنبش دودی شکل روده که محتوی روده را درهم میریزد بین مایعغذائی و جدار روده نزدیکی برقرار میسازد. غذا مدت زیادی تقریباً ده ساعت در روده ٔ باریک میماند. عمل جذب : پوشش روده ماده هائی را که در روده است از یکدیگر جدا نمیکند زیرا که جذب ماده ای که برای بافتها قابل مصرف نیست و همچنین جذب ماده ٔ سمی در پوشش روده صورت پذیر است . مقدار ماده ای که در روده جذب میشود معین نیست و بنابراین عمل جذب روده به نیازمندی بدن به غذابستگی ندارد و در این عمل نباید خاصیت «زیستی » در نظر گرفته شود و از وجود «هوش » در سلولهای روده سخن رود. قوانین فیزیکی و شیمیایی عمل جذب را تنظیم میکنند و احساس گرسنگی و تشنگی ورود غذا و آب را در فرمان دارد هرگاه لازم باشد کلیه برای بیرون راندن آبی که بیش از اندازه وارد خون شده است بکار می افتد. بتجربه معلوم داشته اند که در محور هر پرز روده یک لوله لنفی موجود است که قسمتی از آب و چربی در آن جاری میشودو جذب اسیدامینه و هگزوز و املاح و آب در ورید میشود. پایه ٔ این آزمایشها براین است که در موقع گوارش مقدار چربی و گلوسید و اسیدهای امینه و املاح در مجرای لنف و ورید برنده ٔ خون از روده به کبد سنجیده می شود (شمیدت - مولهیم و مونک وروزنشتین و وان سلیک وفون مونیک ).
طرز جذب روده : پیچیدگی طرز کار روده و عمل ربایش موجب گرمی بازار «اصالت حیات » شده و مدتها بیان کیفیت با قوانین فیزیکی و شیمیایی غیر ممکن مینموده است با آنکه جستجوهای تازه از مشکل کاسته است معهذا هنوز نکات بیشماری در این عمل روشن نیست برای بیان کیفیت جذب این عاملها را موثر میتوان شمرد: 1 - گردش خون : رگهای مویینه بی فاصله زیر طبقه ٔ پوششی روده ٔ باریک قرار دارند هرآنچه مانع گردش خون در مویرگها بشود مانع جذب نیز میشود. مثلاً تنگ شدن رگهاپس از تحریک پی های محرک یا بوسیله ٔ ادرنالین و یا کم شدن فشار شریانی از جذب جلوگیری میکند بعکس فراوانی خون در روده برای عمل جذب مساعد است . (رید). 2 - پالودن با فشار: انقباض مایچه های صاف جدار روده برآنچه در درون روده است فشار وارد می آوردو موجب بالا بردن فشار هیدرواستاتیک که عملی مهم دارد میشود مثلاً زیاد شدن فشار (تا 100 میلیمتر جیوه ) جذب محلول ایزوتونیک کلرورسدیم را ممکن میسازد. (هیدن هاین و هامبورگر). 3 - جنبش پرزها: بوسیله ٔ مایچه صاف پرزها بنوبت منقبض و باز میشوند جنبش تند پرزها که با میکرسکپ دوچشمی دیدنی است مدتها از نظر بینندگان دور مانده است . اهمیت این جنبش مخصوصاً برای جذب مواد در لوله های لنفی زیاد است . (کینگ و ورزار). فشرده شدن و بازشدن رگهای لنفی عملی مکنده دارد. انقباض پرزها را عاملهای مختلف شیمیایی (پیلوکارپین و اتروپین و Bacl2 و اسیدها و عصاره ٔ مخمر و «ویلیکیین » و عصاره ٔ مخاط = لودانی و کوکاس ) و عامل مکانیکی موجب میشود. 4 - انتشار و اسمز: ابتدا انتشار را بی وجود پرده ٔ واسطی و بی وجود اختلاف فشار هیدرواستاتیک در نظر میگیریم ، کلوئیدها پراکنده نمیشوند و کریستالوئیدهائی که ملکول آنها کوچک است تندتر منتشر میشوند در مخلوطی از ماده ٔ محلول انتشار هر جسم جداگانه صورت میگیرد تا تراکم در همه ٔ نقاط یکنواخت شود. در صورتی که پرده ای نفوذناپذیر در میان باشد انتشار صورت میگیرد و به این میماند که پرده ای در میان نیست ولی در پرده ٔ روده کریستالوئیدها نفوذ میکنند و کلوئیدها در آن نفوذ ناپذیرند. در این مورد فشار اسمزی کلوئیدها قابل توجه است بطوری که کیفیت انتشار و کیفیت اسمز درمورد روده هر دو بکار میروند.
الف - جذب آب : مقدار آب در حال طبیعی در روده تا اندازه ای ثابت است و از مقدار آبی که مصرف میشود پیروی نمیکند. پوشش روده آب را در دو جهت از بیرون بدرون و از درون به بیرون میگذراند. ولی مایع درون روده (کیموس ) که کلوئید فراوان دارد و کریستالوئید کم (چون عمل جذب کریستالوئیدها را که قابل جذب هستند در خون جاری میسازد) با مقایسه با خون دارای فشار اسمز ضعیف است پس آب ازروده بطرف خون کشیده میشود، گردش خون که در روده بسیار شدید است بتدریج آبی را که جذب میشود با خود میبرد به این طریق با آنکه پیوسته آب بررقت خون می افزاید از فشار اسمزی خون نمیکاهد - اگر بکیموس ملحی که قابلیت انتشار آن ضعیف باشد افزوده شود آب در خلاف جهت از خون بطرف روده میل میکند و محتوی روده را رقیق می سازد (عمل سولفات سدیم ). در حال طبیعی روده ٔ انسان در 24 ساعت نزدیک به ده لیتر آب جذب میکند. آب آشامیدنی و آب شیره های گوارشی مانند بزاق شیره ٔ معده و زردآب شیره روده و شیره ٔ لوزالمعده .
ب - جذب مواد محلول : پرتئین ها و گلوسیدها با هیدرولیز به اسید امینه و اوز تبدیل میشوند و کم کم بر تراکم این مواد در روده افزوده میشود و بر طبق قواعد انتشار در خون وارد میشوند ولی تراکم این مواد در خون زیاد نمیشود زیرا که گردش سریع خون ماده های محلول را پس از جذب به پیش میراند. ناسازی را که در بسیاری از موارد بین آزمایشهای آزمایشگاهی و آزمایشهایی که در محیط زنده صورت میگیرد می بینیم باید بوسیله ٔ تأثیر گردش خون بیان کرد. مواد محلول از مخاط روده عملا در جهت طبیعی از بیرون بدرون سیر میکنند اگر در درون پاره ای ازروده که در خون غوطه ور باشد یدور پتاسیم وارد کنیم تمام این ماده را در خون میتوان دید «یک جهتی » بودن راه جذب بعاملهای فرعی دیگر مانند پالودن با فشار و جنبش پرزها و اسمز الکتریکی بستگی دارد. 5 - اسمز الکتریکی : در صفحات پیش دیده ایم که قطبی بودن پرده اگر هم اختلاف سطح دو روی پرده کم باشد بظاهر قوانین اسمز و انتشار را ممکن است تغییر دهد یا دگرگون کند - سیر آب و محلول متراکم بطرف محلول رقیق (اسمز منفی ) و جذب محلولهای هیپرتونیک و همچنین تجربه ٔ رید یعنی گذشتن محلول ایزوتونیک Nacl از قطعه ٔ روده در جهت مخاط بخون با قطبی بودن پرده ٔ روده بیان میشود. 6 - قابلیت انحلال در لیپوئید پرده : این خاصیت در جذب اسید اولئیک و اوره و گلیسرول و الکل اتیلیک ونمکهای جیوه و مواد مختلف دارویی ذکر میشود. 7 - تغییر در نفوذپذیری پرده ٔ روده : پرده از کلوئید ترکیب شده است و درجه ٔ آبگیری و پایداری آن بعاملهای چند مانند الکترولیت ها و PH (نقطه ٔ ایزوالکتریک ) و موادی که در کشش سطحی مؤثرند بستگی دارد. بسیاری از مواد در جذب روده اثر موافق و یا ناموافق دارند: NaCL جذب آب و گلوکز و پپتون و ژلاتین را بهتر میکند. (ریدوباوئر). گنه گنه از جذب آب جلوگیری میکند. 4 Mgso از جذب Nacl و استریکنین ممانعت میکند. زردآب (با عملی که برکشش سطحی دارد = تراوب ) جذب موادی را که در گوارش چربیها حاصل میشوند ممکن میسازد الکترولیت ها که آبگیری کلوئیدها را کم میکنند از جذب روده میکاهند. استیل کولین نفوذپذیری روده ٔ قورباغه را نسبت بگلوکز کم میکند. ادرنالین قابلیت نفوذ روده را زیاد میکند. (گلهورن ونورتوپ ، 1933) .
با این چند مثال جدول آزمایشهایی که برای بیان جذب روده شده است پایان نمییابد مثلاً ذکر فاگوستیوز گلبولهای چربی بوسیله ٔ سلولهای جدار روده وگلبولهای سفید که از جدار روده بیرون میروند و بدرون می آیند نابجا نیست . اختصاصات دیگر جذب گلوسیدها و پروتیدها و چربی را در شیمی فیزیولوژی باید جست ، توانایی املاح زردآب در قابل حل ساختن اسیدهای چرب . 8 - کار سلولها: در موقع جذب آب و پپتون و Nacl سلولهای دیوار روده اکسیژن فراوان مصرف میکند بنابراین در سلولها کاری به نیرو صورت میگیرد بخشی از انرژی که حاصل میشود صرف دوباره ساختن لیپیدها میگردد.
ب - راههای جذب غیر از روده ٔ باریک : درحال طبیعی دهان راه جذب نیست غذایی که در دهان است هنوز گوارده نشده و مدت توقف آن نیز در دهان کوتاه است ، پوشش درونی دهان ضخیم است و برای جذب مناسب نمیباشد (بافت پوششی مطبق ). بعضی از داروها یا زهرها ماننداتروپین و پیرامیدن و نیتروگلیسرین در صورتی که مدتی در دهان بمانند جذب میشوند (مندل ). هر گاه گلوی خرگوشی را ببندیم سیانور پتاسیم از راه دهان جانور را مسموم میکند. با آنکه پوشش معده مانند دهان محل جذب نیست بعضی از مواد مانند قندها و نمکها و پپتونها استریکنین در معده جذب میشوند. مواد دیگر را دیاستازهای معده ضایع میکنند و بخون نمیرسند. (کورار و زهر مارها و ویروس هاری ). در روده ٔ فراخ در هر روز چندین لیتر آب جذب میشود. (با مقایسه ٔ مقدار مایع غذایی و مقدار شیره های گوارشی با مقدار مدفوع ). ولی چون در روده ٔ باریک آنچه جذب شدنی است جذب میشود معمولاً مواد غذایی در روده ٔ بزرگ جذب نمیشود اما اگر مایعهای غذائی در آن وارد شوند جذب میشوند. اوروبیلین نیز در روده ٔ فراخ جذب میشود. مواد فرار (مالش با ترکیبات جیوه ) و ماده های محلول در چربیها (ایپریت ) از راه پوست جذب میشود ماده هایی را که زیر پوست تزریق میشوند ورید جذب میکند.
ملتحمه ٔ چشم : اغلب در طب چشم راه جذب داروهایی از قبیل اتروپین و ادرنالین و پیلوکارپین میباشد.
راههای دم زدن : گازهای سمی و مایعهایی را که اتفاقاً در آن وارد شود جذب میکنند. (تغذیه بوسیله ٔ لوله از این راه ).
راههای زردآبی : اگر مجرای کیسه به روده بسته باشد زردآب جذب میکند (یرقان ). آبدان از پوششی مطبق پوشیده است و اگر سالم باشد هیچ ماده ٔ دارویی که در آن وارد شود جذب نمیشود. (این نظر مورد تردید است ). در حال طبیعی اوره و Nacl در آبدان جذب نمیشوند. (از فیزیولوژی عمومی ترجمه ٔ عبداﷲ شیبانی تلخیص از صص 188 - 194).
- سیر جذب ؛ سیر سریع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد) (تاج العروس ). قال الشاعر: قطعت اخشاه بسیر جذب ، اَی حالة کونی خاشیاً له . (تاج العروس ).
- جذب و دفع ؛ تحلیل بردن و دفع کردن مواد غذایی .

فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ دفع] به سوی خود کشیدن، کشش.
۲. گیرایی، جاذبه.
۳. [مجاز] استخدام.
۴. (زیست شناسی ) دریافت مواد غذایی و مایعات به بدن موجود زنده.
۵. (فیزیک ) ربایش.
۶. (تصوف ) جذبه.

دانشنامه عمومی

جذب (به انگلیسی: Sorption) فرایندی شیمیایی و فیزیکی است که در طی آن یک ماده بر دیگری می چسبد. گونه های ویژه جذب در زیر آمده اند:
برجذبش (به انگلیسی: Adsorption) یا جذب سطحی، فرایند جذب اتم ها یا مولکول های موجود در یک مایع یا گاز در تماس با یک سطح جامد است. این جذب به وسیلهٔ نیروهای چسبندگی و همدوسی روی می دهد.
درجذبش (به انگلیسی: Absorption) فرایندی فیزیکی یا شیمیایی است که طی آن اتم ها،مولکول ها یا یون ها در توده ماده اعم از گاز، مایع یا جامد جذب می شود.
بازجذب (به انگلیسی: Resorption) یا جذب عمقی، که جذب یک ماده به وسیله سلول زیستی است.
جابجایی یون (به انگلیسی: Ion exchange)

دانشنامه آزاد فارسی

جَذب (absorption)
در فیزیک، گرفتن مادّه یا انرژی از ماده ای دیگر. از آن جمله است جذب مایع با جامد، مثلاً جذب جوهر با خشک کن یا جذب گاز با مایع، مثلاً جذب آمونیاک با آب. در فیزیک، جذب انتخابی پدیده ای است که از طریق آن مادّه انرژی حاصل از پرتوی با طول موج خاص را در خود نگه می دارد، مثلاً یک تکه شیشۀ آبی رنگ همۀ امواج طیف نور مریی، جز طول موج های رنگ آبی، را به خود جذب می کند. به اُفت نسبی انرژی حاصل از نور و سایر امواج برق مغناطیسی۱ که از خلال یک محیط می گذرند، نیز جذب می گویند. در فیزیک هسته ای، جذب به گرفتن نوترون های حاصل از شکستن هستۀ اتم ها در یک رآکتور با عناصر دیگری مثل بور۲ گفته می شود. وقتی که مایعی جذب مادّه ای مانند کاغذ خشک کن می شود، عمل به خاصیت مویینگی۳ بستگی دارد. گیاهان با نیروی اسمز می توانند مواد مایع را از طریق تارهای کِشَندۀ ریشه به بافت های خود برسانند. در فرآیند گوارش، روده ها ترکیب های ضروری بدن را جذب می کنند.
جذب گازها در مایعات. قابلیت حل گازهای گوناگون در آب بسیار متفاوت است. حجم مشخصی از آب در صفر درجۀ سانتی گراد و فشار جّو فقط۰.۰۲ آن حجم از نیتروژن را جذب می کند، در حالی که آمونیاک در همان دما و فشار به میزانی معادل۱.۰۵۰ آن حجم تا همان حجم در آب حل می شود. تودۀ جذب شده متناسب با میزان فشار افزایش می یابد (قانون هنری۴)، ولی به موازات افزایش دما، اگر نه با تناسب دقیق، کاهش می یابد.
جذب گازها در جامدات. برخی از جامدات نیز خاصیت جذب گازها را دارند که بهترین نمونۀ شناخته شدۀ آن ها زغال است. زغال می تواند مقادیر فراوانی آمونیاک، کلر، فوسژن، و سایر گازها را جذب کند. به همین سبب، زغال بوبَر۵ مؤثری است. این ماده پس از گرم کردن در بخار بسیار گرم و به جذب کنندۀ به مراتب مؤثرتری بدل می شود. در این حالت می گویند زغال فعال شده است. زغال فعال در ماسک های گاز به‎ کار می رود. پلاتین سیاه (پلاتین بسیار ریزشده) اگر با مخلوطی از هیدروژن و اکسیژن احاطه شود، بیشتر گازها را جذب می کند.
جذب نور و گرما. انرژی امواج برق مغناطیسی، مثلاً پرتو نور و گرما، به شکل مقادیر مجزایی معروف به کوانتوم۶ جذب می شود و میزان کافی از کوانتوم ها ممکن است با جذب در موادّی معین امکان واکنش های فتوشیمیایی۷ را فراهم آورد. بخشی از پرتو، علاوه ‎بر جذب، ممکن است با آشفتگی در جهتی انتقال یابد و بخشی از آن نیز منعکس شود. مادّه ای خاص ممکن‎ است پرتوهایی با بسامد۸ یا طول‎ موج های معین را جذب کند و امکان دهد بقیۀ امواج انتقال یابند یا منعکس شوند. امواجی با طول موج بلند، ازجمله امواج رادیویی، ممکن است با جذب بسیار کم از موانع کدر عبور کنند. امواج کوتاه تر گرمایی به آسانی جذب مواد کدری چون دودۀ نرم۹ (سیاه دوده) می شوند. طول موج های گوناگونی که با رنگ های متفاوت مطابقت دارند، به شکل های گوناگون تحت تأثیر مواد متفاوت قرار می گیرند و در نتیجه، مشاهدۀ رنگی که براثرِ نورِ انتقال یافته است ممکن می شود. جذب و گسیل۱۰ پرتو برق مغناطیسی اساس روش های طیف‎نمایی۱۱ است. این روش ها اطلاعاتی دربارۀ هندسه و ساختار الکترونی مولکول ها فراهم می آورند. مولکول ها ترازهای انرژی برقی، ارتعاشی، و دَوَرانی متمایزی دارند و می توانند پرتو برق مغناطیسی را جذب ‎کنند. جذب کوانتیده۱۲ است، یعنی فقط میزان معینی انرژی می تواند مولکول را به تراز انرژی بعدی بالا ببرد. به این ترتیب، تولید نوعی طیف‎ جذبی که نشان‎ دهد کدام طول موج ها جذب شده اند، امکان پذیر است. از آن جا که مولکول های متفاوت و بخش های متفاوت مولکول ها شرایط طول‎ موجی متفاوتی دارند، تعیین طیف‎ جذبی وسیله ای تحلیلی به دست می دهد.electromagneticboroncapillarityHenry's Lawdeodorantquantumphoto chemicalfrequencyLamp blackemissionspectroscopic methodsquantized

فرهنگ فارسی ساره

کشش، گیرش، ربایش


فرهنگستان زبان و ادب

{absorption} [شیمی، فیزیک، مهندسی بسپار] [شیمی] فرایندی که در آن مایع یا گاز به درون حفره های یک مادۀ جامد کشیده می شود [فیزیک] ورود انرژی یا ماده به محیط بی آنکه بازتاب یا گسیل داشته باشد متـ . درجذبش

جدول کلمات

کشش ، ربایش

پیشنهاد کاربران

رباینده - دل ربا - ربایند

درآشامی، فروکشی

چسبیدن/چیزی را به سوی خود کشیدن/مثل آهن ربا

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
هاکْس ( سنسکریت: بْهاکس )
لایا ( سنسکریت: لَیَ )
لایوگ ( سنسکریت: لَیَیوگَ )
سایوج ( سنسکریت: سایوجیَ )
آوالوپ ( سنسکریت: اَوَلوپ )
راکیشان ( کردی )

ربایش

جلب

چیزی را به سوی خود کشیدن کشش، ربایش

لغت پارسی _ آریایی جذب به مانای درخودکشیدن هضم ربایش قورت دادن در اوکراین به شکل زسب засвоювати به مانای باخودیکی شدن assimilation و در قزاقستان به شکلжұтып jutıp ( جذب ) و در مجارستان به شکل szop�s ( مکیدن ) و در ازبکستان به شکل yutib ( بلعیدن، که بلعیدن هم پارسی ست ) به کار میرود. ازینرو واژگان اربی جذاب و جاذب و مجذوب و جاذبه جعلی هستند ولی لغت آریایی جذبه در مجارستان به شکل cs�b�t�s به مانای attraction affinity به کار میرود.


ئه ب سۆرب ، سۆرب بۆ به ئاڤی، ئاڤه ختی جا خاس جه زب بۆ.

گیرایش

جذب : کشش
هم خانواده جذب : جاذب - مجذوب - جذاب - جذبه
متضاد : دفع


کلمات دیگر: