کلمه جو
صفحه اصلی

چلاندن


مترادف چلاندن : فشردن، فشاردادن، عصاره گرفتن، آب گرفتن، چلانیدن، لهیدن

فارسی به انگلیسی

compress, crush, paddle, squeeze, wring, express, to squeeze, to press

to squeeze, to press


compress, crush, paddle, press, squeeze, wring


فارسی به عربی

ازدحام , اعصر , عثرة
( چلا ندن (پارچه ) ) الو

مترادف و متضاد

crush (فعل)
خرد شدن، شکست دادن، له شدن، پیروز شدن بر، فشردن، چلاندن، با صدا شکستن، فشار اوردن

wrest (فعل)
واداشتن، پیچاندن، چلاندن، گرداندن، زور اوردن، بزور قاپیدن و غصب کردن

press (فعل)
ازدحام کردن، فشردن، چلاندن، فشار اوردن، فشار دادن، اتو زدن، پرس کردن، فشار وارد اوردن بر، وارد اوردن

squeeze (فعل)
له کردن، چپاندن، فشردن، چلاندن، فشار دادن، دوشیدن، اب میوه گرفتن، بزور جا دادن، زور اوردن

wring (فعل)
منحرف کردن، پیچاندن، فشردن، چلاندن، به زور گرفتن، انتزاع کردن

فشردن، فشاردادن


عصاره گرفتن، آب گرفتن، چلانیدن


لهیدن


۱. فشردن، فشاردادن
۲. عصاره گرفتن، آب گرفتن، چلانیدن
۳. لهیدن


فرهنگ فارسی

چلانیدن، فشردن، فشردن چیزی که آبش دربیاید
( مصدر ) ( چلانید چلاند خواهد چلانید بچلان چلاننده جلانیده ) فشار دادن منضغط کردن عصاره گرفتن .

فرهنگ معین

(چَ دَ ) (مص م . ) نک چلانیدن .

لغت نامه دهخدا

چلاندن. [ چ ِ دَ ] ( مص ) چلانیدن. در تداول عامه ، به معنی فشردن و فشاردن. و فشار دادن چیزی. یا چنانکه جامه شسته را برای کم شدن آب آن ، یا هندوانه را برای تمیز دادن کالی یا رسیدگی آن یا غوره انگور را برای گرفتن و جدا کردن آب آن ، و غیره فشردن. ( لغت محلی شوشتر ). رجوع به چلانیدن شود.
- غوره چلاندن ( چلانیدن ) ؛ در تداول عامه تهرانیان ؛ کنایه از گریه کردن و اشک ریختن.

فرهنگ عمید

فشردن، فشار دادن چیزی، فشردن یک چیز آبدار چنان که آب آن بریزد.

گویش اصفهانی

تکیه ای: bečelni
طاری: čelnây(mun)
طامه ای: čelnâɂan
طرقی: čelnâymun
کشه ای: čilnây(mun)
نطنزی: čelnâɂan


واژه نامه بختیاریکا

مُژگنیدِن

پیشنهاد کاربران

فشردن

Sluice

چلاندن: [در تداول عامه ]فشردن، فشار دادن چیزی، فشردن یک چیز آبدار چنان که آب آن بریزد.
( ( شیرین لیمو ترش چلاند روی کاهو و خیار و گوجه فرنگی . " پس حواست به مو هاش هم بود. ؟" ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص24 . ) )


کلمات دیگر: