مترادف تحمل پذیر : حمول، شکیبا، صابر، صبور، قابل تحمل
متضاد تحمل پذیر : تحمل ناپذیر، تحمل فرسا، طاقت فرسا شکیب سوز
برابر پارسی : شکیبا، تابا، رنج پذیر
tolerable, endurable
bearable, light, livable, Liveable, resistible, supportable, sustainable, tolerable
حمول، شکیبا، صابر، صبور ≠ تحملناپذیر، تحملفرسا، طاقتفرسا شکیبسوز
قابل تحمل