کلمه جو
صفحه اصلی

تحمل پذیر


مترادف تحمل پذیر : حمول، شکیبا، صابر، صبور، قابل تحمل

متضاد تحمل پذیر : تحمل ناپذیر، تحمل فرسا، طاقت فرسا شکیب سوز

برابر پارسی : شکیبا، تابا، رنج پذیر

فارسی به انگلیسی

tolerable, endurable, bearable, light, livable, liveable, resistible, supportable, sustainable

tolerable, endurable


bearable, light, livable, Liveable, resistible, supportable, sustainable, tolerable


فارسی به عربی

قابل للتحمل , محتمل

مترادف و متضاد

tolerable (صفت)
قابل قبول، متوسط، تحمل پذیر، نسبتا خوب، قابل تحمل، مدارا پذیر

bearable (صفت)
تحمل پذیر، بادوام

endurable (صفت)
تحمل پذیر

sufferable (صفت)
تحمل پذیر

حمول، شکیبا، صابر، صبور ≠ تحمل‌ناپذیر، تحمل‌فرسا، طاقت‌فرسا شکیب‌سوز


قابل تحمل


فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- آنکه تحمل کند.۲- شکیبا صابر.


کلمات دیگر: