جعل کردن
فارسی به انگلیسی
to forge, to counterfeit
counterfeit, fabricate, falsify, forge, manufacture
فارسی به عربی
اخترع , اختلق , اعدد , تزییف , صناعة , کور الحداد , نعناع
مترادف و متضاد
جلو رفتن، کوبیدن، ساختن، جعل کردن، اسناد ساختگی ساختن، اهنگری کردن
وانمود کردن، بخود بستن، جعل کردن
جعل کردن
درست کردن، ترکیب کردن، جبران کردن، خوشامد گویی کردن، جعل کردن، گریم کردن
سکه زدن، اختراع کردن، جعل کردن، ضرب کردن
تولید کردن، ساختن، عمل اوردن، جعل کردن
ساختن، اختراع کردن، جعل کردن، تاسیس کردن، از خود در آوردن، ابداع کردن، از پیش خود ساختن، چاپ زدن
درست کردن، ترکیب کردن، پختن، اختراع کردن، جعل کردن، گواریدن
جعل کردن، از خود در آوردن، بطور واهی چیزی را ساختن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- کردن ساختن . ۲- آفریدن خلق کردن . ۳- قرار دادن وضع کردن . ۴- تقلب کردن ( در اسناد و غیره ) : ( ( فلانی سند جعل میکند. ) )
لغت نامه دهخدا
جعل کردن. [ ج َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خبر دروغ اختراع کردن. ( ناظم الاطباء ). هر چیز ساختگی و نااصل را بجای اصل قرار دادن و اصلی جلوه دادن. رجوع به جعل ( اصطلاح حقوق ) شود.
پیشنهاد کاربران
تقلب
کلمات دیگر: