جداشدگی
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
انشقاق
مترادف و متضاد
شخصیت، وجود، جدا سازی، جدا شدگی، تک سازی، فرد سازی، تک شدگی، تشخیص فرد در جمع، یکایکی، تکی
جدایی، انفصال، نفاق، جدا شدگی، عدم اتفاق
فرهنگ فارسی
تفریق و انفصال و حالت جدایی عمل آنچه جدا میشود .
وضعیت دادهای که در هنگام پردازش آن در یک تراکنش، سامانه اجازه ندهد دیگر تراکنشها از آن بهرهبرداری کنند
لغت نامه دهخدا
جداشدگی. [ ج ُ ش ُ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) تفریق و انفصال و حالت جدایی. ( ناظم الاطباء ). عمل آنچه جدا میشود.
فرهنگستان زبان و ادب
{isolation} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] وضعیت داده ای که در هنگام پردازش آن در یک تراکنش، سامانه اجازه ندهد دیگر تراکنش ها از آن بهره برداری کنند
کلمات دیگر: