مترادف تحقیر : استحقار، استخفاف، اهانت، توهین، خفت، خوارداشت، خواری، سرشکستگی، کوچک شماری، وهن، خردانگاشتن، خوار داشتن، خوار کردن
برابر پارسی : پستی، خوارداشت، خوارسازی، خواری، زبونی، کوچک شماری
abasement, affront, belittlement, contempt, contemptuousness, debasement, depreciation, disdain, disesteem, humiliation, indignity, revilement, slur, snub
despising, contempt
خردانگاشتن، خوار داشتن، خوار کردن
استحقار، استخفاف، اهانت، توهین، خفت، خوارداشت، خواری، سرشکستگی، کوچکشماری، وهن
۱. استحقار، استخفاف، اهانت، توهین، خفت، خوارداشت، خواری، سرشکستگی، کوچکشماری، وهن
۲. خردانگاشتن، خوار داشتن، خوار کردن
خوارداشت، کوچک شماری، خوارساز