مترادف تلاشی : انهدام، پاچیدگی، پاشیدگی، پراکندگی، پوسیدگی، نیستی، ازهم گسیختن، متلاشی شدن
برابر پارسی : فروپاشی
dispersion, disappearance
breakup, burst, collapse, decomposition, disintegration, fragmentation
انهدام، پاچیدگی، پاشیدگی، پراکندگی، پوسیدگی، نیستی
ازهمگسیختن، متلاشی شدن
۱. انهدام، پاچیدگی، پاشیدگی، پراکندگی، پوسیدگی، نیستی
۲. ازهمگسیختن، متلاشی شدن
فروپاش
جمع آوری تتمه محصولات رها شده کشاورزی از سوی افراد کم بضاعت ...