کلمه جو
صفحه اصلی

پسی

مترادف و متضاد

posterior (صفت)
بعد از، عقبی، عقب تر، موخر، دیرتر، پسی

فرهنگ فارسی

۱- پس رفتن تاخر مقابل پیشی . ۲- تنگی نیازمندی . یا در پسی ماندن . کامیاب نگردیدن عقب ماندن .
حرفی از حروف یونانی

لغت نامه دهخدا

پسی . [ ] (اِ) حرفی از حروف یونانی که پسی تلفظ میشود و آن بیست و سیمین از حروف یونان قدیم است و نیز رجوع به اِپسی شود.


پسی . [ ] (اِخ ) نام موضعی به شمال شهرزور.


پسی . [ پ َ ] (حامص ) تأخر. مقابل پیشی . تقدم :
تو بر نصیحت آن پیس جاهل پیشین
شده ستی از شرف مردمی بسوی پسی .

ناصرخسرو.


|| تنگی . نیازمندی : گفت خاموش که در پسی مردن به که حاجت پیش کسی بردن . (گلستان ).
- در پسی ماندن ؛ در تداول عوام ، کامیاب نگردیدن و عقب ماندن .

پسی. [ ] ( اِ ) حرفی از حروف یونانی که پسی تلفظ میشود و آن بیست و سیمین از حروف یونان قدیم است و نیز رجوع به اِپسی شود.

پسی. [ پ َ ] ( حامص ) تأخر. مقابل پیشی. تقدم :
تو بر نصیحت آن پیس جاهل پیشین
شده ستی از شرف مردمی بسوی پسی.
ناصرخسرو.
|| تنگی. نیازمندی : گفت خاموش که در پسی مردن به که حاجت پیش کسی بردن. ( گلستان ).
- در پسی ماندن ؛ در تداول عوام ، کامیاب نگردیدن و عقب ماندن.

پسی. [ ] ( اِخ ) نام موضعی به شمال شهرزور.

اصطلاحات

معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی -> پسی
پسر

دانشنامه عمومی

پسی (Psi) (یونانی: پسی، انگلیسی: سای) (بزرگ Ψ، کوچک ψ) ‏۲۳اُمین حرف الفبای یونانی است و در دستگاه شمارش یونانی مقدار ۷۰۰ را دارد. در یونانی، با اینکه این حرف صامت است می تواند در اول کلمه بیاید مانند «ψάρι»‏ .
در ریاضیات به عنوان نماد عدد ابرطلایی و برابر ۱٫۴ به کار می رود که از معادله x³ = x² + 1 به دست می آید.
پتانسیل آب در حرکت آب بین سلول های گیاهی.
تابع بخار در مکانیک سیالات که نشان می دهد سرعت جریان همواره مماس است.
سیاره نپتون
مزون خی-سای در ذرات بنیادی.
حرف سای برای نمایش تابع موج در مکانیک کوانتم، معادله شرودینگر و نشان گذاری برا-کت به کار می رود: ⟨ ϕ | ψ ⟩ {\displaystyle \langle \phi |\psi \rangle } .
سای به عنوان نماد تابع چندگاما به کار می رود، به طوری که
که در آن ( Γ ( x {\displaystyle \Gamma (x} تابع گاما است.

گویش مازنی

/passi/ کنار - عقب ۳ظلم و ستم & غلاف باقلا و حبوبات که تازه پدید آید & قمیش سرنا که از نی نازک شکاف دار درست شده و آوای سرنا از آن برخیزد

۱کنار ۲عقب ۳ظلم و ستم


غلاف باقلا و حبوبات که تازه پدید آید


قمیش سرنا که از نی نازک شکاف دار درست شده و آوای سرنا از آن ...


واژه نامه بختیاریکا

( پَسی ) پیشین


کلمات دیگر: