ابرودرهم کشیدن، اخم کردن، گره برابروانداختن جهت نشان دادن خشم یاناخرسندی
ابرو ترش کردن
فرهنگ فارسی
اصطلاحات
معنی اصطلاح -> ابرو تُرُش کردن
اخم کردن ( قدیم )
مثال:
من از تو سیر نگردم وگر تُرُش کنی ابرو... ( سعدی )
اخم کردن ( قدیم )
مثال:
من از تو سیر نگردم وگر تُرُش کنی ابرو... ( سعدی )
کلمات دیگر: