کلمه جو
صفحه اصلی

زایده


برابر پارسی : برجستگی

فارسی به انگلیسی

process


process, appendix

مترادف و متضاد

appendix (اسم)
ضمیمه، ذیل، پیوست، زائده، دنباله، اویزه، زائده کوچک، قولون، زائده اپاندیس

excrescence (اسم)
زائده، بر امدگی، زیادی، رویش ناهنجار

run-off (اسم)
زائده، اشغال، زه اب، اب زهکشی

فرهنگ فارسی

افزون شونده، اف ون، زوائدجمع
۱ - مونث زاید . ۲ - ( اسم ) سر پستان زایدتان . یا زایده اعور روده کور . یا زایده پستانی قسمتی از استخوان گیجگاه را تشکیل داده و در عقب مجرای گوش خارجی واقع است زایده حمله یی . یا زایده تاج خروسی زایده ایست که در سطح سهمی در امتداد خط وسط صفحه افقی قرار گرفته است و به شکل مثلثی است که قاعده آن در پایین و راس در بالا است و بتدریج از جلو به عقب نازک میشود و دارای سه کنار و دو سطح طرفی میباشد . یا زایده حمله یی زایده پستانی . یا زایده خاری زایده شوکی . یا زایده خنجری قسمت انتهایی قص که به غضروف مشترک دنده ها در انتها متصل است . یا زایده شوکی زایده ایست که در خط وسط هر مهره قرار گرفته و شبیه به تیغ یا خاری میباشد و از محل اتصال دو تیغه در عقب مهره شروع شده و از جلو به عقب و کمی از بالا به پایین متوجه است زایده شوکیه فقار زایده خاری . یا زایده کاسه چشمی زایده ایست که در طرف خارج و داخل قوس کاسه چشمی استخوان پیشانی قرار دارد . آنکه طرف داخل است [[ زایده کاسه چشمی داخلی ]] و آنکه طرف خارج است [[ زایده کاسه چشمی خارجی ]] نام دارد . یا زایده کلیه غده فوق کلیوی . یا زایده نیزه یی زایده ای که در قسمت تحتانی خلفی استخوان صدغ قرار دارد و با آن رباطها و عضلات دسته ریولان میچسبد زایده سهمی شقیقه .
شهریست در نزدیکی شهر نت فونت واقع در کنار نهر ابره در راه سرقسطه به برشلونه اندلس

۱ - مونث زاید . ۲ - ( اسم ) سر پستان زایدتان . یا زایده اعور روده کور . یا زایده پستانی قسمتی از استخوان گیجگاه را تشکیل داده و در عقب مجرای گوش خارجی واقع است زایده حمله یی . یا زایده تاج خروسی زایده ایست که در سطح سهمی در امتداد خط وسط صفحه افقی قرار گرفته است و به شکل مثلثی است که قاعده آن در پایین و راس در بالا است و بتدریج از جلو به عقب نازک میشود و دارای سه کنار و دو سطح طرفی میباشد . یا زایده حمله یی زایده پستانی . یا زایده خاری زایده شوکی . یا زایده خنجری قسمت انتهایی قص که به غضروف مشترک دنده ها در انتها متصل است . یا زایده شوکی زایده ایست که در خط وسط هر مهره قرار گرفته و شبیه به تیغ یا خاری میباشد و از محل اتصال دو تیغه در عقب مهره شروع شده و از جلو به عقب و کمی از بالا به پایین متوجه است زایده شوکیه فقار زایده خاری . یا زایده کاسه چشمی زایده ایست که در طرف خارج و داخل قوس کاسه چشمی استخوان پیشانی قرار دارد . آنکه طرف داخل است [[ زایده کاسه چشمی داخلی ]] و آنکه طرف خارج است [[ زایده کاسه چشمی خارجی ]] نام دارد . یا زایده کلیه غده فوق کلیوی . یا زایده نیزه یی زایده ای که در قسمت تحتانی خلفی استخوان صدغ قرار دارد و با آن رباطها و عضلات دسته ریولان میچسبد زایده سهمی شقیقه .

فرهنگ معین

(یِ دِ ) [ ع . ] (اِفا. ) مؤنث زاید.

لغت نامه دهخدا

زایدة. [ ی ِ دَ ] (اِخ ) شهری است در نزدیکی شهر نت فونت واقع در کنار نهر ابره در راه سرقسطه به برشلونه ٔ اندلس . (از الحلل السندسیه ج 2 صص 196 - 197).


( زایدة ) زایدة. [ ی ِ دَ ] ( ع ص ، اِ ) زائدة. مؤنث زاید ( زائد ). ( المنجد ) ( فرهنگ نظام ). افزون. جمع،زواید. ( دهار ). و بدین معنی لغت عامه است در زیاده.مؤلف تاج العروس گوید: چونکه کسی را چیزی دهند و از او پرسند: آیا زیادة میخواهی ؟ و او پاسخ گوید: آری زیادة کن. و عامه بجای زیاده ، زائده میگویند - انتهی. مأخوذ از تازی علاوه و زاید. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به زیادة شود. || ( اِ ) سرپستان و هما زائدتان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به زایدتان شود. || به اصطلاح تشریح برآمدگی که ازاندام عظمی خارج باشد . ( ناظم الاطباء ). قسمتهای خشنی که در سطح خارجی استخوانها یافت میشود که محل اتصال عضله ها میباشد زایده نامیده میشود. ( از کالبدشناسی هنری نعمةاﷲ کیهانی ص 14 ). در کتب کالبدشناسی فارسی ، برآمدگی طبیعی اندام استخوانی را زایده نامیده اند. در مقابل کلمه اپوفیس ( بفرانسه ) و نتو ( بعربی ) .
- زایده آرنجی ؛ نوک متحرک آرنج است که در عقب حفره بزرگ سین شکل زند پائین قرار دارد. ( از کالبدشناسی هنری ص 31 ).
- زایده اخرمی ؛ خار کتف در خارج بزائده ای موسوم بزائده اخرمی منتهی میشود که مانند سقفی از روی مفصل شانه عبور کرده و در رأس شانه با انتهای خارجی استخوان چنبر، مفصل میشود. کناره های خلفی و خارجی زائده اخرمی ، سطحی و زیر پوست میباشد و از تلاقی آنها زاویه برجسته ای حاصل میشود بنام زاویه اخرمی. ( از کالبدشناسی هنری ص 24 ). و در ص 28 آن کتاب آمده : وقتی که بازو از بدن دور میشود و بخط افقی میرسد، بواسطه یک سقف استخوانی و لیفی متوقف میگردد. این سقف از زائده اخرمی ، و رباطی که از زائده اخرمی بزائده غرابی میرود، تشکیل شده است. رجوع به زاویه اخرمی شود.
- زایده اعور؛ ضمیمه اعور. آپاندیس . رجوع به آپاندیس شود. || زائده بالارو فک بالا؛ تیغه استخوانی چهار ضلعی است که در طرفین استخوانهای مخصوص بینی ببالا رفته و تا استخوان پیشانی امتداد دارد. ( از کالبدشناسی هنری ص 61 ). و رجوع به مجموعه اصطلاحات علمی ص 20 شود.
- زایده پستانی ؛ زایده ای است که مانند پستان بپائین کشیده شده. این زائدة در کودکان نمو کمی دارد و در مردان ، بیش از زنان برجسته است. در جلو و پائین زایده پستانی ، زایده ٔنیزه ای واقع است. ( از کالبدشناسی هنری ص 59 ). و رجوع به زائده نیزه ای و مجموعه اصطلاحات علمی ج 1 ص 20 شود.

زایده . [ ی ِ دَ ] (اِخ ) زائده . آزادکرده ٔ عمربن الخطاب است . وی درک صحبت حضرت رسول (ص ) کرده و بعبادت بسیار شهرت یافته و پاره ای احادیث نقل کرده است . نام او زبیده نیز ضبط شده . (از قاموس الاعلام ترکی ). ابوسعد نیشابوری در کتاب شرف المصطفی (از ابن حجر در الاصابه ) این زن صحابیه را بنام زائده یاد کرده و ابوموسی در ذیل (ایضاً از الاصابه ) و نیز مستغفری ، حدیثی از وی نقل کرده و وی را زبده نامیده اند. رجوع به الاصابة شود.


زایدة. [ ی ِ دَ ] (اِخ ) ابن ابی الرقاد باهلی مکنی به ابومعاذ بصری صیرفی . از عاصم احوال و ثابت بنانی و زیاد نمیری روایت دارد و یحیی بن کثیر عنبری ومحمدبن ابی بکر مقدمی و عبیداﷲبن عمر قواریری و محمدبن سلام جمحی و دیگران از او نقل حدیث کرده اند. ابن حبان درباره ٔ او گوید: یروی المناکیر عن المشاهیر لایحتج بخبره و لایکتب الا للاعتبار. (از تهذیب التهذیب ).


زایدة. [ ی ِ دَ ] (اِخ ) زائده . ابن سلیم از محدثان است و ابن حبان او را در ثقات آورده و از عمران بن عمیر نقل شده که وی مجهول است . (از لسان المیزان ).


زایدة. [ ی ِ دَ ] (اِخ ) زائده . ابن عبداﷲبن مطربن شریک . پدر معن بن زایده است . (از تاریخ سیستان چ بهار ص 143). و رجوع به وفیات الاعیان ج 2 ص 159، معن بن زائده شود.


زایدة. [ ی ِ دَ ] (اِخ ) زائده . ابن عمرو ناعطی از قبیله ٔ همدان کوفه و ناعطی چنانکه سمعانی گوید: منسوب به ناعط از بطون بنی همدان کوفه است . شیخ طوسی در کتاب رجال زایدةبن عمرو را از اصحاب امام جعفر صادق (ع ) شمرده است . (از اعیان الشیعه ).


زایدة. [ ی ِ دَ ] (اِخ ) زائدة. ابن الاصم پدر فاطمه مادر خدیجه همسر پیغمبر (ص ) است . (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 421).


زایدة. [ ی ِ دَ ] (اِخ ) زائدة. ابن حواله ٔ عنزی محدث است . ابن عبدالبر و ابن اثیر از وی به اختصار یاد کرده اند و ذهبی وی را بنام احمد آورده . عمادبن کثیر در جمله ٔ صحابه ای که احمد درمسند حدیثی از آنان آورده از وی نام برده و گوید: زائدة یا مزیدةبن حوالة در جزء دوم از مسند بصریین آمده و من حدیثی از او در نزد احمد یافتم از طریق کهمس بن حسن ، از عبداﷲبن شقیق که گفت : مردی از عنزة که اورا زائده یا مزیدبن حواله میگفتند نقل کرد که روزی با رسول خدا (ص ) در یکی از سفرها... این حدیث را یزیدبن هرون از کهمس نقل کرده و نظیر آن را احمد در مسند عبداﷲبن حواله و نیز طبرانی از طریقی دیگر به نام عبداﷲبن حواله آورده ، در صورتی که در خبر کلمه ٔ عبداﷲ ذکر نشده و گویا این حواله که زائد یا مزید نام دارد و بجز حدیث مذکور حدیثی از وی نقل نشده با عبداﷲبن حواله ازدی ، راوی مشهور اشتباه شده است . (از الاصابه فی معرفة الصحابه تألیف ابن حجر عسقلانی ج 2 ص 3).


زایدة. [ ی ِ دَ ] (اِخ ) زائدة. ابن قدامه مکنی به ابوالصلت . از حفاظ حدیث است واز زیادبن علاقه و ابواسحاق شیبانی و هشام بن عروة...روایت کند. ابن سعد و محمدبن عبداﷲ خضر می گویند: وی در غزاء روم بسال 161 هَ . ق . درگذشت . قراب به پیروی از علی بن جعد وفات او را 63 دانسته اند . (از تهذیب التهذیب ). در معجم المؤلفین آمده : او راست : کتاب السنن . کتاب القراآت . کتاب التفسیر. کتاب الزهد. کتاب المناقب و (برطبق نوشته ابن الجزری در طبقات القراء) در سال 161 هَ . ق . وفات یافت . (از معجم المؤلفین تألیف عمر رضا کحاله ).


زایدة. [ ی ِ دَ ] (اِخ ) زائدة. ابن موسی کندی کوفی از اصحاب امام جعفر صادق (ع ) است . (از اعیان الشیعة بنقل از رجال شیخ طوسی ).


زایدة. [ ی ِ دَ ] (اِخ ) زائدة. ابن نعمةبن نعیم تستری مکنی به ابونعیم و معروف به مخفف شاعر متوفی در 586 هَ . ق . است بیشتر اشعار وی در مدیح خاندانهای اشراف است و من خود، او را بسال 580 در حلب ملاقات کردم . زائده خوب شعر میگفت و در شعر الفاظی برگزیده و نکاتی باریک می آورد. از اشعار او است :
اصبح الربع من سمّیةخالی
غیرهین و ناشط و غوال .
کنت فی عینها کمرود کحل
صرت فی عینها کشوک السبال .
حیث صار السواد منی بیاضا
و تبدلت ارذل الابدال .

(از معجم الادباء ج 11 ص 154، 155).


رجوع به الاصابه ٔ ابن حجر ج 2 ص 2 شود.

زایدة. [ ی ِ دَ ] (اِخ ) زائدة. ابن نشیط کوفی از ابوخالد والبی نقل حدیث کند و فرزند وی عمران و نیز قطربن خلیفه از وی روایت دارند. ابن حبان وی را در ثقات آورده است . (از تهذیب التهذیب ).


زایدة. [ ی ِ دَ ] (اِخ )زائده . ابن قدامه ٔ ثقفی . ابن عساکر آرد: زائدةبن قدامةبن مسعود ثقفی . ابن عم مختاربن ابی عبیده ٔ ثقفی است و از ابن عمر روایت دارد و بر یزیدبن معاویه وفود کرده است . طبری در تاریخ گوید: چون مسلم بن عقیل در کوفه خروج کرد، مختار نیز که در آغاز با او پیمان همکاری بسته بود از خانه ٔ خود بیرون شد و در میان جمع یاران خود تا مسجد رفت ، زائدةبن قدامه با عبدالرحمن بنزد مختار رفتند و به اصرار وی را وادار کردند که آن شب را تا بصبح زیر علم عمروبن حریث بسر آرد، سپس بهمراهی زائدة بنزد عبیداﷲبن زیاد رفت . ابن زیاد مختار را سخت ملامت کرد و با چوب دستی خود چشمان وی را مجروح و او را زندانی ساخت .
پس از واقعه ٔ قتل حضرت حسین (ع )، مختار از زندان به زائده نامه ای نگاشت و از او درخواست تا بنزد یزیدبن معاویه از وی شفاعت کند. یزید بشفاعت زائده ، دستور داد تا ابن زیاد مختار را آزاد ساخت . ابن زیاد که با آزادی مختار مخالف بود، بر زائده که این شفاعت کرده بود، سخت غضب کرد. زائده به قعقاع ذهلی ومسلم بن عمر بابلی پناهنده شد و بشفاعت آن دو از خشم ابن زیاد رهائی یافت . زائدة در جنگ با شبیب کوفی (از دلاورترین مبارزان با سلطنت امویان که در آن عصر به نام خوارج شناخته میشدند) به دستور حجاج بن یوسف شرکت کرد و هم در آن واقعه بدست حجاج فرزند شبیب کشته شد. (از تهذیب تاریخ ابن عساکر، زایده ). زرکلی آرد: وی از قائذان لشکر امویان بود و آخرین نبردی که در آن شرکت داشت نبرد با شبیب خارجی بود و در سال 76 هَ .ق . بدست فرزند شبیب (حجاج ) بقتل رسید. (از اعلام زرکلی ). و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 138، 139، 147، 148 و 153 شود.


زایدة. [ ی ِ دَ ] (ع ص ، اِ) زائدة. مؤنث زاید (زائد). (المنجد) (فرهنگ نظام ). افزون . جمع،زواید. (دهار). و بدین معنی لغت عامه است در زیاده .مؤلف تاج العروس گوید: چونکه کسی را چیزی دهند و از او پرسند: آیا زیادة میخواهی ؟ و او پاسخ گوید: آری زیادة کن . و عامه بجای زیاده ، زائده میگویند - انتهی . مأخوذ از تازی علاوه و زاید. (ناظم الاطباء). و رجوع به زیادة شود. || (اِ) سرپستان و هما زائدتان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به زایدتان شود. || به اصطلاح تشریح برآمدگی که ازاندام عظمی خارج باشد . (ناظم الاطباء). قسمتهای خشنی که در سطح خارجی استخوانها یافت میشود که محل اتصال عضله ها میباشد زایده نامیده میشود. (از کالبدشناسی هنری نعمةاﷲ کیهانی ص 14). در کتب کالبدشناسی فارسی ، برآمدگی طبیعی اندام استخوانی را زایده نامیده اند. در مقابل کلمه ٔ اپوفیس (بفرانسه ) و نتو (بعربی ) .
- زایده ٔ آرنجی ؛ نوک متحرک آرنج است که در عقب حفره ٔ بزرگ سین شکل زند پائین قرار دارد. (از کالبدشناسی هنری ص 31).
- زایده ٔ اخرمی ؛ خار کتف در خارج بزائده ای موسوم بزائده ٔ اخرمی منتهی میشود که مانند سقفی از روی مفصل شانه عبور کرده و در رأس شانه با انتهای خارجی استخوان چنبر، مفصل میشود. کناره های خلفی و خارجی زائده ٔ اخرمی ، سطحی و زیر پوست میباشد و از تلاقی آنها زاویه ٔ برجسته ای حاصل میشود بنام زاویه ٔ اخرمی . (از کالبدشناسی هنری ص 24). و در ص 28 آن کتاب آمده : وقتی که بازو از بدن دور میشود و بخط افقی میرسد، بواسطه ٔ یک سقف استخوانی و لیفی متوقف میگردد. این سقف از زائده ٔ اخرمی ، و رباطی که از زائده ٔ اخرمی بزائده ٔ غرابی میرود، تشکیل شده است . رجوع به زاویه ٔ اخرمی شود.
- زایده ٔ اعور؛ ضمیمه ٔ اعور. آپاندیس . رجوع به آپاندیس شود. || زائده ٔ بالارو فک بالا؛ تیغه ٔ استخوانی چهار ضلعی است که در طرفین استخوانهای مخصوص بینی ببالا رفته و تا استخوان پیشانی امتداد دارد. (از کالبدشناسی هنری ص 61). و رجوع به مجموعه ٔ اصطلاحات علمی ص 20 شود.
- زایده ٔ پستانی ؛ زایده ای است که مانند پستان بپائین کشیده شده . این زائدة در کودکان نمو کمی دارد و در مردان ، بیش از زنان برجسته است . در جلو و پائین زایده ٔ پستانی ، زایده ٔنیزه ای واقع است . (از کالبدشناسی هنری ص 59). و رجوع به زائده ٔ نیزه ای و مجموعه ٔ اصطلاحات علمی ج 1 ص 20 شود.
- زایده ٔ تاج خروسی ؛ زایده ای است (در صفحه ٔ قائم استخوان سر) که در سطح سهمی در امتداد خط وسط صفحه ٔ افقی قرار گرفته و بشکل مثلثی است که قاعده ٔ آن در پائین و رأس آن در بالا است . وبتدریج از جلو بعقب نازک میشود. و دارای سه کنار و دو سطح طرفی میباشد. این دو سطح مخصوصاً در جلو محدب اند. (از کالبدشناسی توصیفی کتاب 1 صص 156-157).
- زایده ٔ تاجی ؛ زائده ٔ مثلثی شکل قائم و نازکی است که از خارج بداخل ، مسطح شده و عضله ٔ گیجگاهی به آن میچسبد و بریدگی سین شکل در عقب این زائده واقع است . (از کالبدشناسی هنری صص 63 - 64).
- زائده ٔ خنجری ؛ منتهای تحتانی یا نوک استخوان جناغ (استخوان جناغ شبیه بخنجری است که دارای یک دسته و یک تیغه و یک نوک و دو کنار میباشد). طول زایده ٔخنجری در مرد، بالغ به سه سانتیمتر است . (از کالبدشناسی هنری ص 19 و 20).
- زایده ٔ رجلی ؛ قاعده ٔ این زایده از پیوسته شدن دوریشه که بسطح تحتانی استخوان شب پره ای نصب شده اند تشکیل میگردد... زایده ٔ رجلی دارای دو بال خارجی و داخلی است که در نیمه ٔ تحتانی ، از هم دور شده و در نتیجه زائده ٔ رجلی در پائین ، دو شاخه میشود و نیز دارای این سطوح است : 1 - سطح قدامی . 2 - سطح داخلی . 3 - سطح خارجی . 4 - سطح خلفی . (از کالبدشناسی توصیفی کتاب اول ص 175 و 176).
- زایده ٔ سریری خلفی ؛ برجستگی است واقع در نقطه ٔ انتهای کنار تیغه ٔ چهارضلعی (از قسمتهای استخوان شب پره ٔ خفاشی کاسه ٔ سر). (ازکالبدشناسی توصیفی تألیف استادان دانشکده پزشکی کتاب اول ص 168).
- زائده ٔ سریری قدامی ؛ برجستگی است واقع درنقطه ٔ انتهای کنار خلفی بالهای کوچک استخوان شب پره ای . (از کالبدشناسی توصیفی کتاب اول ص 171).
- زایده ٔ سریری میانی ؛ دو زایده است واقع در دو نقطه ٔ خط التیامی (خط برجسته ای که محل جوش خوردگی جنینی دو قسمت شب پره ای از استخوانهای کاسه ٔ سر است ). (از کالبدشناسی توصیفی پزشکی کتاب اول ص 167 و 168).
- زایده ٔ شوکی ؛ زایده ای است که در عقب سوراخ مهره ای واقع است . بطور عموم در وسط هر مهره (از مهره های تیره ٔ پشت ) سوراخی است بنام سوراخ مهره ای در جلوی آن ، تنه ٔ مهره بشکل نیم استوانه و در عقبش زائده ٔ شوکی است ... زائده ٔ شوکی هفتمین مهره ، نسبت بسایرین درازتر است و همچنین زائده های شوکی دو مهره ٔ نخستین پشت که در زیر پوست ، مرئی و محسوس میباشد و این قسمت در وسط خطی است که شانه ها را بیکدیگر وصل میکند و اگر سر بجلو خم شود سه زائده ٔ شوکی نامبرده بیشتر نمایان اند. در اشخاص عضلانی در ته ناودان عمودی که از طرفین بتوده های عضلانی محدود است احساس میشود، برخلاف ، در اشخاص لاغر، زائده های شوکی مذکور برجسته و مانند ستیغ میانی است . در پائین زائده ٔ شوکی هفتمین مهره ٔ گردن و در خط میانی پشت ، شیار میانی خلفی است . (کالبدشناسی هنری صص 16 -17).
- زایده ٔ شیپوری استخوان صماخی ؛ این زائده در جلو و داخل حفره ٔ دوری استخوان گیجگاه دیده میشود و در ساختن قسمت استخوانی شیپور استاش شرکت مینماید. (از کالبدشناسی توصیفی تألیف استادان دانشکده ٔ پزشکی کتاب اول ص 188).
- زایده ٔ عرضی ؛ در طرفین هر مهره از مهره های تیره ٔ پشت (ستون فقرات ) دو زائده ٔ عرضی واقع میباشد و چهار زائده ٔ مفصلی ، دو در بالا و دو در پائین . زایده های عرضی هر کدام بواسطه ٔ یک تیغه ٔاستخوانی مسطح موسوم به تیغه ٔ مهره ای ، با زائده ٔ شوکی مربوط میشوند و همچنین بوسیله ٔ پایه های استخوانی مانند پل با تنه ٔ مهره اتصال مییابد. در قاعده ٔ زایده های عرضی اگر مهره ٔ سوراخی وجود داشته باشد آن مهره متعلق بگردن است .
- زائده ٔ غرابی ؛ زایده ٔ خمیده ای است که در نقطه ٔ انتهای کنار فوقانی استخوان کتف واقع شده . رأس این زایده بجلو و خارج کشیده میشود. (از کالبدشناسی هنری ص 25). این زائده از 15 و 17سالگی به تنه ٔ استخوان کتف جوش میخورد. (کالبدشناسی توصیفی استادان دانشکده ٔ پزشکی ص 18).
- زائده ٔ غلافی ؛ زائده ای است در طرف پائین تیغه ٔ استخوانی نازکی که قسمت بیشتر سطح تحتانی قدامی خاره (قسمت سخت استخوان کاسه ٔ سر) را تشکیل میدهد. این زائده مانند نیم غلافی دور قاعده ٔ زایده ٔ نیزه ای را گرفته و بدین جهت آن را زائده ٔ غلافی نامند. (از کالبدشناسی توصیفی کتاب اول ص 188).
- زایده ٔ فوق قرقره ؛ برآمدگیهای داخلی طرفین و بالای قرقره (در استخوان عضد) است . (از کالبدشناسی توصیفی کتاب اول ص 23).
- زایده ٔ فوق لقمه ؛ برآمدگی های خارجی طرفین و بالای لقمه در استخوان بازو را گویند. (از کتاب بالا ص 22).
- زایده ٔ قلابی ؛ تیغه ٔ کوچک و نازکی است استخوانی که از انتهای قدامی مجرای میانی شاخک میانی پرویزنی (از قسمتهای استخوان کاسه ٔ سر) جدا میگردد. این زائده بطرف پائین و عقب کشیده شده و در قسمت بالای سوراخ جیب فکی بدو تیغه ٔ مستطیل کوچک منتهی میشود. (ازکالبدشناسی توصیفی کتاب اول ص 163).
- زایده ٔ کاسه چشمی ؛ لبه ٔ قوس شکل کاسه ٔ چشم در خارج به زایده ٔ خارجی کاسه ٔ چشم و در داخل به زایده ٔ داخلی کاسه ٔ چشم منتهی میشود. بین دو زائده ٔ کاسه ٔ چشمی ، یک بریدگی است موسوم به بریدگی بینی . (از کالبدشناسی هنری کیهانی ص 59).
- زایده ٔ کامی ؛ صفحه ٔ استخوانی سه گوشی است (در سطح داخلی فک اعلی ) که از بالا بپائین تخت و مسطح است و در خط وسط بزائده ٔ طرف مقابل متصل شده جداری را تشکل میدهد. (از کالبدشناسی توصیفی کتاب اول ص 222).
- زایده ٔ منقاری ؛ انتهای فوقانی تنه ٔ ساعد از دو زائده تشکیل یافته ، یکی قائم ، موسوم به زائده ٔ آرنجی و دیگری افقی و جلوی بنام زائده ٔ منقاری ، این دو زایده جمعاً مانند گازانبر یا چنگک بوده حفره ٔ بزرگ سین شکل را محدود میسازند. (از کالبدشناسی توصیفی کتاب اول ص 29).
- زایده ٔ نیزه ای ؛ زائده ٔ نوک تیز و نازک و نسبةً بلندی است موسوم به زائده ٔ نیزه ای که در جلو و پائین زائده ٔ پستانی قرار دارد و محل اتصال عضله های نیزه ای میباشد. (از کالبدشناسی هنری کیهانی ص 20).
- || برآمدگی هرمی شکلی است واقع در خارج و عقب سطح مفصلی ساق پا. این زائده محل اتصال عضله و رباطها است . (ازکالبدشناسی هنری کیهانی ص 48).
- زایده ٔ نیزه ای زند بالا ؛ زائده ٔ هرمی شکل نسبتاً ضخیمی است که در کنار خارجی مچ دست محسوس و پائین تر از انتهای تحتانی زند پائین و در قسمت خارجی انتهای تحتانی زند بالا قرار دارد. (از کالبدشناسی هنری کیهانی ص 33).
- زایده ٔ نیزه ای زند پائین ؛ در عقب و داخل انتهای تحتانی استخوان زند پائین قرار دارد. این زائده ٔ کوچک قائم استوانه ای شکل در زیر پوست ناحیه ٔ داخلی و خلفی مچ دست نمایان است . (از کالبدشناسی هنری کیهانی ص 33).
- زایده ٔ وجنه ای ؛ زائده ٔ عرضی است واقع در جلوی مجرای گوش ، این زائده بطرف جلو ممتد شده و با زاویه ٔ خلفی استخوان گونه ، مفصل میشود و کاسه ٔ سر را بصورت ربط میدهد. و در خارج برآمدگی قوسی شکلی موسوم به کمان عذاری تشکیل میدهد. در عقب زایده ٔ وجنه ای فرورفتگی است موسوم به حفره ٔ دوری استخوان گیجگاه . (کالبدشناسی هنری کیهانی ص 59).
- زایده ٔ وداجی ؛ زایده ای است واقع در وسط کنار خارجی توده ٔ طرفی (از قسمتهای استخوان پشت سر). این زایده با رویه ٔ وداجی استخوان گیجگاه مفصل میشود. (از کالبدشناسی توصیفی تألیف استادان دانشکده ٔ پزشکی ص 200).
- زایده ٔ هرمی ؛برآمدگی است واقع در سطح خارجی استخوان فک بالا رأس زایده ٔ هرمی با استخوان گونه مفصل میشود و برآمدگی گونه را تکمیل میکند. (از کالبدشناسی هنری کیهانی ص 61).


فرهنگ عمید

۱. = زائد
۲. (اسم ) (زیست شناسی ) برآمدگی طبیعی در یکی از استخوان های بدن یا اعضای دیگر: زائدۀ آرنجی، زائدۀ اعور.

واژه نامه بختیاریکا

دُمگُل؛ کُت

پیشنهاد کاربران

افزونه

از پی نوشتِ یادداشت �روندی ضدانقلابی که شیرازه ی سرزمین ایران را از هم خواهد پاشاند . . . �، ب. الف. بزرگمهر دهم اسپند ماه ۱۳۹۳
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/03/blog - post_78. html

من واژه ی �برجستگی� را همتراز درستی برای واژه ی �زائده� نمی دانم. واژه ی �برجستگی� همتراز واژه ی از ریشه عربی�اهمیت� است.

�برآمدگی� و �برجستگی� که در بالا چون همتراز �زائده� از آن ها یاد شده، تنها ویژگی �زائده� یا پارسی آن: �افزونه� را به نمایش می نهند؛ آن هم نه در هر باره ای. هیچکدام از آن دو، برابرِ درستِ �زائده� یا پارسی آن: �افزونه� نیستد.


کلمات دیگر: