خاقانی شروانی (شروان ۵۲۰ـ تبریز ۵۹۵ق)
(افضل الدین بدیل بن علی معروف بهحسّان العجم) شاعر ایرانی. پدرش، نجیب الدین علی، نجار بود و مادرش، رابعه، پیش از ازدواج با او کیش نسطوری داشت. خاقانی نوشت و خواند و علوم روزگارش را نزد عمو و پسرعمویش، کافی الدین عمر و وحیدالدین عثمان، آموخت و لقب حسان العجم را نیز از عمویش گرفت. پس از درگذشت عمویش، از ابوالعلای گنجوی فنون شاعری آموخت و به معرفی او در ۲۰ سالگی به دربار خاقان اکبر منوچهر سوم شروان شاه راه یافت و ضمن آن که ملک الشعرای دربار او بود، سِمَت دبیری نیز داشت و از همو لقب امیر گرفت و تخلص خود را از حقایقی به خاقانی عوض کرد و داماد ابوالعلای گنجوی شد. پس از منوچهر شروان شاه و برآمدن اخستان شروان شاه همچنان در دربار بود، اما چون میانه اش با اخستان به سردی گرایید، به بهانۀ سفر حج برای همیشه از شروان رفت و سال های پایانی زندگی اش را در تبریز گذراند. دو بار در سال های ۵۵۱ و ۵۶۹ق حج گزارد. در ۵۶۹/۵۷۰ق هشت ماه به فرمان اخستان شروانشاه زندانی شد که حاصل آن قصیدۀ ترساییه است. در ۵۷۱ق فرزندش، رشیدالدین، را از دست داد. مدفن خاقانی در کوی سرخاب تبریز/ مقبرةالشعراست. در قصیده سرایی استاد بود و غزل را نیز نیکو می سرود. تشبیهات تازه و ترکیبات زیبایی که در اشعارش آورده و غالباً با اشاراتی به اصطلاحات علمی یا به آداب و امثال عامه همراه است، به کلام وی زیبایی ویژه ای بخشیده است. در شعر خاقانی ترکیبات تازه و بدیع فراوان است. ایهام تناسب صفت بارز شعر اوست. با شاعران بزرگی چون اثیرالدین اخسیکتی، نظامی گنجوی، رشید وطواط، ابوالعلای گنجوی و فلکی شروانی ارتباط شاعرانه داشت و تقریباً همۀ شاعرانی که پس از او آمدند از وی تأثیر پذیرفتند. افزون بر دیوان او که بارها چاپ شده، مثنوی تحفة العراقین (۱۳۳۳ش) از او به جا مانده است.
(افضل الدین بدیل بن علی معروف بهحسّان العجم) شاعر ایرانی. پدرش، نجیب الدین علی، نجار بود و مادرش، رابعه، پیش از ازدواج با او کیش نسطوری داشت. خاقانی نوشت و خواند و علوم روزگارش را نزد عمو و پسرعمویش، کافی الدین عمر و وحیدالدین عثمان، آموخت و لقب حسان العجم را نیز از عمویش گرفت. پس از درگذشت عمویش، از ابوالعلای گنجوی فنون شاعری آموخت و به معرفی او در ۲۰ سالگی به دربار خاقان اکبر منوچهر سوم شروان شاه راه یافت و ضمن آن که ملک الشعرای دربار او بود، سِمَت دبیری نیز داشت و از همو لقب امیر گرفت و تخلص خود را از حقایقی به خاقانی عوض کرد و داماد ابوالعلای گنجوی شد. پس از منوچهر شروان شاه و برآمدن اخستان شروان شاه همچنان در دربار بود، اما چون میانه اش با اخستان به سردی گرایید، به بهانۀ سفر حج برای همیشه از شروان رفت و سال های پایانی زندگی اش را در تبریز گذراند. دو بار در سال های ۵۵۱ و ۵۶۹ق حج گزارد. در ۵۶۹/۵۷۰ق هشت ماه به فرمان اخستان شروانشاه زندانی شد که حاصل آن قصیدۀ ترساییه است. در ۵۷۱ق فرزندش، رشیدالدین، را از دست داد. مدفن خاقانی در کوی سرخاب تبریز/ مقبرةالشعراست. در قصیده سرایی استاد بود و غزل را نیز نیکو می سرود. تشبیهات تازه و ترکیبات زیبایی که در اشعارش آورده و غالباً با اشاراتی به اصطلاحات علمی یا به آداب و امثال عامه همراه است، به کلام وی زیبایی ویژه ای بخشیده است. در شعر خاقانی ترکیبات تازه و بدیع فراوان است. ایهام تناسب صفت بارز شعر اوست. با شاعران بزرگی چون اثیرالدین اخسیکتی، نظامی گنجوی، رشید وطواط، ابوالعلای گنجوی و فلکی شروانی ارتباط شاعرانه داشت و تقریباً همۀ شاعرانی که پس از او آمدند از وی تأثیر پذیرفتند. افزون بر دیوان او که بارها چاپ شده، مثنوی تحفة العراقین (۱۳۳۳ش) از او به جا مانده است.
wikijoo: خاقانی_شروانی