کلمه جو
صفحه اصلی

حماء

فرهنگ معین

(حِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - دفاع کردن از کسی . ۲ - پشتیبانی کردن .

لغت نامه دهخدا

حماء. [ ح َم ْءْ ] ( ع اِ )خویشاوند شوی و زوجه چون پدر و برادر و غیره و در آن سه لغت دیگر آمده : حما کقفا و حمومثل ابو و حم مثل اب. ( منتهی الارب ). ج ، احماء. || ( مص ) تیره شدن آب از آمیزش گل سیاه و تیره. || خشم گرفتن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || برآوردن و بیرون کردن لای را از چاه. ( منتهی الارب ).

حماء. [ ح َم َءْ ] ( ع اِ ) حَمَاءَة. گل سیاه و بدبوی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) : لقد خلقنا الانسان من صلصال من حماء مسنون. ( قرآن از اقرب الموارد ). لوش. رجوع به این کلمه در همین لغت نامه شود. || ( مص ) تیره شدن آب از آمیزش گل سیاه و تیره. || خشم گرفتن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || لای ناک شدن چاه. ( منتهی الارب ).

حماء. [ ح َم َءْ ] (ع اِ) حَمَاءَة. گل سیاه و بدبوی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : لقد خلقنا الانسان من صلصال من حماء مسنون . (قرآن از اقرب الموارد). لوش . رجوع به این کلمه در همین لغت نامه شود. || (مص ) تیره شدن آب از آمیزش گل سیاه و تیره . || خشم گرفتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || لای ناک شدن چاه . (منتهی الارب ).


حماء. [ ح َم ْءْ ] (ع اِ)خویشاوند شوی و زوجه چون پدر و برادر و غیره و در آن سه لغت دیگر آمده : حما کقفا و حمومثل ابو و حم مثل اب . (منتهی الارب ). ج ، احماء. || (مص ) تیره شدن آب از آمیزش گل سیاه و تیره . || خشم گرفتن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || برآوردن و بیرون کردن لای را از چاه . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: