(تَ صُ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - با هم انصاف داشتن . ۲ - با هم نصف کردن .
تناصف
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
تناصف. [ ت َ ص ُ ] ( ع مص ) یکدیگر را انصاف دادن. ( منتهی الارب ) ( از زوزنی ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): انی غرضت الی تناصف وجهها؛ یعنی استواءَ المحاسن کان بعض اعضاء الوجه انصف بعضاً فی اخذ القسط من الجمال. ( اقرب الموارد ).
فرهنگ عمید
۱. نسبت به یکدیگر انصاف داشتن.
۲. تمام حق خود را گرفتن.
۳. با هم نصف کردن.
۲. تمام حق خود را گرفتن.
۳. با هم نصف کردن.
کلمات دیگر: