استیجار
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
اجیرکردن، به مزدوری گرفتن ، به اجاره خواستن، اجاره کردن، اجاره داری ، استیجاری: منسوب به استیجار، اجارهای، مزدی
۱ - ( مصدر ) اجیر کردن بمزد گرفتن مزدور را ۲ - اجاره کردن ( خانه دکان و جز آنرا ) توضیح استعمال بجای ( استیجار ) نادرست است .
۱ - ( مصدر ) اجیر کردن بمزد گرفتن مزدور را ۲ - اجاره کردن ( خانه دکان و جز آنرا ) توضیح استعمال بجای ( استیجار ) نادرست است .
فرهنگ معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) اجاره کردن .
لغت نامه دهخدا
استیجار. [ اِ ] ( ع مص ) استئجار. به مزد گرفتن مزدور را. بمزد فاستدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). به مزدوری گرفتن. به مزد خواستن کسی را: استأجرته ؛ به مزد خواستم او را. || اجاره کردن. || اجاره داری. و استجاره به جای استیجار غلط است.
استئجار. [ اِ ت ِءْ ] ( ع مص ) رجوع به استیجار شود.
فرهنگ عمید
اجاره کردن.
پیشنهاد کاربران
مورد اجاره قرار دادن، اجاره کردن، محل اجاره شده،
کلمات دیگر: