کلمه جو
صفحه اصلی

مزاحف

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- مقاتله شده ( تاج العروس ) . ۲- بحر یار کنی که در آن حرفی کم یا زیاده شده باشد مانند: مفاعلن از مفاعیلن و فاعلان از فاعلن : درذکر بحور قدیم و حدیث و نقش دائر و تقطیع ابیات سالم و مزاحف آن . توضیح برای فرق آن با منزحف .
جاهای افتادن قطره های باران

فرهنگ معین

(مُ حَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - مقاتله شده . ۲ - بحر یا رکنی که در آن حرفی کم یا زیاده شده باشد.

لغت نامه دهخدا

مزاحف. [ م ُ ح َ ] ( ع ص ) شعری که در آن زِحاف واقع باشد. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). دارای زحاف ، و زحاف در شعر افتادن حرفی است میان دو حرف ، پس یکی به دیگری نزدیک شود. ( منتهی الارب ). به اصطلاح عروض رکن غیرسالم یعنی رکنی که در آن تغییر واقع شده باشد. ( غیاث ). رجوع به زحاف شود.

مزاحف. [ م َ ح ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مَزحَف ، جای غیژیدن مار و جای افتادن قطره های باران. مزاحف الحیّات ؛ جای های غیژیدن ماران. مزاحف السحاب ؛ جای های افتادن قطره های باران. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

مزاحف . [ م َ ح ِ ] (ع اِ) ج ِ مَزحَف ، جای غیژیدن مار و جای افتادن قطره های باران . مزاحف الحیّات ؛ جای های غیژیدن ماران . مزاحف السحاب ؛ جای های افتادن قطره های باران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


مزاحف . [ م ُ ح َ ] (ع ص ) شعری که در آن زِحاف واقع باشد. (آنندراج ) (منتهی الارب ). دارای زحاف ، و زحاف در شعر افتادن حرفی است میان دو حرف ، پس یکی به دیگری نزدیک شود. (منتهی الارب ). به اصطلاح عروض رکن غیرسالم یعنی رکنی که در آن تغییر واقع شده باشد. (غیاث ). رجوع به زحاف شود.


فرهنگ عمید

در عروض، شعری که در آن زحاف واقع شده.


کلمات دیگر: