منسوب به مزدک پیرو آئین مزدک .
مانند مزدک بودن ( دربرانگیختن فتنه ) ٠
علک کندر
مانند مزدک بودن ( دربرانگیختن فتنه ) ٠
علک کندر
فردوسی .
سوزنی (دیوان ص 361).
خاقانی .
خاقانی .
مزدکی . [ م ُ دَ ] (اِ) علک . کندور. کُندر. (زمخشری ). شاید کلمه ٔ مزدکی تحریفی از مصطکی باشد. رجوع به علک و کندر شود.