کلمه جو
صفحه اصلی

مرزوق

فارسی به انگلیسی

fed, supplied with daily bread

فرهنگ فارسی

روزی داده شده، کسی که باو رزق و روزی داده شده
( اسم ) ۱- آنکه بدو رزق دادهباشند روزی داده . ۲- بهرهمند متمتع جمع : مرزوقین .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) روزی داده شده .

لغت نامه دهخدا

مرزوق. [ م َ ] ( ع ص ) روزی داده شده. روزی یافته. روزی مند. مطعم. روزی خوار. نعت مفعولی است از رزق. مقابل رازق. رجوع به رزق شود. || بابخت. ( از منتهی الارب ). مجدود. مبخوت. ( متن اللغة ). بخت ور. بختیار. متمتع. بهره مند. بانصیب : همه از او مرزوق و محظوظ. ( چهارمقاله نظامی ).
- مرزوق گرداندن ؛ بهره ور ساختن. متمتع کردن :
گرم مرزوق گردانی به خدمت
همان گویم که اعشی گفت و دعبل.
منوچهری.
- مرزوق الحظ ؛ صاحب نصیب. کامیار : هرکه مرزوق الحظ و مسعودالجد باشد فر یزدانی و سعود آسمانی بدو نازل گردد. ( سندبادنامه ص 337 ).

فرهنگ عمید

۱. ویژگی کسی که به او رزق وروزی داده شده، روزی داده شده.
۲. بهره مند.

پیشنهاد کاربران

روزی گیرنده ، روزی خورنده ، کسی که احتیاج به روزی دارد ، اسم مفعول


کلمات دیگر: