protraction
تمادی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
مداومت کردن برکاری وستیزه کردن، ممتدشدن
ستیهدن در چیزی . لجاج کردن و ادامه دادن در آن .
ستیهدن در چیزی . لجاج کردن و ادامه دادن در آن .
فرهنگ معین
(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) طول دادن ، به درازا کشیدن . ۲ - مداومت کردن بر کاری .
لغت نامه دهخدا
تمادی. [ ت َ ] ( ع مص ) ستیهیدن در چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). لجاج کردن و ادامه دادن در آن. ( از اقرب الموارد ) : از شدت حال و تمادی ایام محنت و تراکم امواج کربت و مقاسات شداید غربت نالش کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || به نهایت رسیدن. || درازشدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ عمید
۱. مداومت کردن بر کاری، ستیزه کردن.
۲. دراز شدن، ممتد شدن.
۳. دراز شدن مدت.
۲. دراز شدن، ممتد شدن.
۳. دراز شدن مدت.
کلمات دیگر: