استرداد , باز پسگيرى , بازگرداندن , مسترد كردن , پس گرفتن , آزاد سازى (بازپسگيرى)
استعاده
عربی به فارسی
فرهنگ معین
(اِ تِ دِ ) [ ع . استعادة ] ۱ - (مص م . ) بازگشت چیزی را خواستن . ۲ - (مص ل . )عادت کردن .
لغت نامه دهخدا
( استعادة ) استعادة. [ اِ ت ِ دَ ] ( ع مص ) تکرار. اعاده طلبیدن. بازداشت خواستن. ( تاج المصادر بیهقی ). طلب اعاده. بازگشت خواستن. طلب بازگردانیدن. ( غیاث ). طلب عود کردن. بازگشتن خواستن به کاری. یقال : استعدته الشی فاعاده ؛ ای سألته ان یفعله ثانیاً. ( منتهی الارب ). || خوی کردن به چیزی. || خوی کردن خواستن. || سخن وادرخواستن . ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). بازگفتن خواستن.
استعادة. [ اِ ت ِ دَ ] (ع مص ) تکرار. اعاده طلبیدن . بازداشت خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). طلب اعاده . بازگشت خواستن . طلب بازگردانیدن . (غیاث ). طلب عود کردن . بازگشتن خواستن به کاری . یقال : استعدته الشی ٔ فاعاده ؛ ای سألته ان یفعله ثانیاً. (منتهی الارب ). || خوی کردن به چیزی . || خوی کردن خواستن . || سخن وادرخواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بازگفتن خواستن .
کلمات دیگر: