فراخ فراخ کنج دهن
هریت
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
هریت. [ هََ ] ( ع ص ) فراخ. || فراخ کنج دهن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || زن هر دو راه یکی شده. ( منتهی الارب ). || فرس هریت ؛ اسپ که عذار لجام آن کوتاه بود خلاف اصیل. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) شیربیشه. || ( ص ) مردی که راز را نپوشد. || مرد زشت سخن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
کلمات دیگر: