کلمه جو
صفحه اصلی

تلعثم

فرهنگ معین

(تَ لَ ثُ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - درنگ کردن . ۲ - تأمل کردن .

لغت نامه دهخدا

تلعثم. [ ت َ ل َ ث ُ ] ( ع مص ) درنگ کردن و توقف نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || با سپسایگی رفتن و نیک نگریستن و تأمل کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. درنگ کردن، تٲمل کردن.
۲. درنگ و توقف در کار.
۳. درنگ و تٲمل هنگام سخن گفتن یا پاسخ دادن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] با مکث و تأمّل سخن گفتن را تَلَعْثُم گویند و از آن به مناسبت در باب قضاء یاد شده است.
اگر شاهد هنگام شهادت با مکث و تأمّل سخن بگوید بر قاضی واجب است به او فرصت دهد تا شهادتش را به پایان برد و برای قاضی جایز نیست در سخن گفتن به او کمک کند و یا اجازه دهد کسی به وی تلقین نماید.



کلمات دیگر: