کلمه جو
صفحه اصلی

بیداربخت


مترادف بیداربخت : بختیار، خوش اقبال، خوش بخت، خوش شانس، خوش طالع، نیک اختر، نیک بخت

متضاد بیداربخت : خفته بخت، بداقبال، بدپیشانی

مترادف و متضاد

بختیار، خوشاقبال، خوشبخت، خوششانس، خوشطالع، نیکاختر، نیکبخت ≠ خفتهبخت، بداقبال، بدپیشانی


فرهنگ فارسی

( صفت ) خوشبخت خوش طالع نیک اختر .
نام یکی از بابریان هند ٠

فرهنگ معین

(بَ ) (ص مر. ) خوشبخت ، نیک - اختر.

لغت نامه دهخدا

بیداربخت. [ بی ب َ ] ( ص مرکب ) بیداردولت. ( آنندراج ). با بخت بیدار. بادولت. مقبل. خوش طالع و بختیار. ( ناظم الاطباء ) :
وز آن پس خروشی برآورد سخت
کزو خیره شد شاه بیداربخت.
فردوسی.
چنین گفت خسرو به آواز سخت
که ای سرفرازان بیداربخت.
فردوسی.
خداوند تاج است و زیبای تخت
جهاندار پیروز و بیداربخت.
فردوسی.
دگر باره شه بیداربختش
سوءالی زیرکانه کرد سختش.
نظامی.
بدان تا بود دیده بان گاه تخت
بر او دیده بانان بیداربخت.
نظامی.
پس از آفرین پیر بیداربخت
چنین گفت با صاحب تاج و تخت.
نظامی.
شاه بیداربخت را هر شب
ما نگهبان افسر و کلهیم.
حافظ.
|| ( اِ مرکب ) دولت بیدار. ( آنندراج ). بخت مقبل. بخت بیدار :
یار از برون پرده بیداربخت بر در
خاقانی از درونسو همخوابه خیالش.
خاقانی.

بیداربخت. [ بی ب َ ] ( اِخ ) نام یکی از بابریان هند ( 1202 - 1203 هَ. ق. ). رجوع به طبقات سلاطین اسلام لین پول ترجمه عباس اقبال شود.

بیداربخت . [ بی ب َ ] (اِخ ) نام یکی از بابریان هند (1202 - 1203 هَ . ق .). رجوع به طبقات سلاطین اسلام لین پول ترجمه ٔ عباس اقبال شود.


بیداربخت . [ بی ب َ ] (ص مرکب ) بیداردولت . (آنندراج ). با بخت بیدار. بادولت . مقبل . خوش طالع و بختیار. (ناظم الاطباء) :
وز آن پس خروشی برآورد سخت
کزو خیره شد شاه بیداربخت .

فردوسی .


چنین گفت خسرو به آواز سخت
که ای سرفرازان بیداربخت .

فردوسی .


خداوند تاج است و زیبای تخت
جهاندار پیروز و بیداربخت .

فردوسی .


دگر باره شه بیداربختش
سوءالی زیرکانه کرد سختش .

نظامی .


بدان تا بود دیده بان گاه تخت
بر او دیده بانان بیداربخت .

نظامی .


پس از آفرین پیر بیداربخت
چنین گفت با صاحب تاج و تخت .

نظامی .


شاه بیداربخت را هر شب
ما نگهبان افسر و کلهیم .

حافظ.


|| (اِ مرکب ) دولت بیدار. (آنندراج ). بخت مقبل . بخت بیدار :
یار از برون پرده بیداربخت بر در
خاقانی از درونسو همخوابه ٔ خیالش .

خاقانی .



فرهنگ عمید

خوشبخت، نیک اختر، خوش طالع.


کلمات دیگر: