( صفت اسم ) ۱ - امیر . ۲ - بزرگ شهر یا طایفه .
بگلر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بگلر. [ ب ِ / ب َ ل َ ] ( ترکی ، اِ مرکب ) بیگلر. امیر و بزرگ را گویند. ( آنندراج ). به ترکی امیر و بزرگ را گویند. ( غیاث ). و رجوع به بیگلر شود.
بگلر. [ ب َ ل َ ] ( اِخ )تیره ای از چرام قسمت دوم از اقسام چهار بنیچه ایل جاکی کهگیلویه فارس. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 89 ).
بگلر. [ ب َ ل َ ] ( اِخ )تیره ای از چرام قسمت دوم از اقسام چهار بنیچه ایل جاکی کهگیلویه فارس. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 89 ).
بگلر. [ ب َ ل َ ] (اِخ )تیره ای از چرام قسمت دوم از اقسام چهار بنیچه ٔ ایل جاکی کهگیلویه ٔ فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 89).
بگلر. [ ب ِ / ب َ ل َ ] (ترکی ، اِ مرکب ) بیگلر. امیر و بزرگ را گویند. (آنندراج ). به ترکی امیر و بزرگ را گویند. (غیاث ). و رجوع به بیگلر شود.
فرهنگ عمید
بزرگ طایفه، امیر.
پیشنهاد کاربران
خان . . . بزرگ . . . . امیر . . . .
کلمات دیگر: