مترادف بیات : شب مانده، بیتوته، شبیخون
متضاد بیات : تازه
برابر پارسی : شب مانده، شبینه، کهنه
stale
cold, moldy, musty, stale
اسم ≠ تازه
شبمانده
بیتوته
شبیخون
۱. شبمانده
۲. بیتوته
۳. شبیخون ≠ تازه
( ~.) [ ع . ] (مص ل .) 1 - شب ماندن در جایی . 2 - شبیخون زدن .
(بَ) (ص .) فاقد تازگی (در مورد مواد پختنی ).
( ~.) ( اِ.) گوشه ای از موسیقی ایرانی .
بیات . [ ب َ ] (اِخ ) تیره ای از ایل اینانلواز ایلات خمسه ٔ فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 86).
بیات . [ ب َ ] (اِ) غصه و غم و افسوس . || تشویش . || توجه و اندیشه . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
بیات . [ ب َ ] (اِ) نام شعبه ای از موسیقی . (آنندراج ) (غیاث ).
- بیات اصفهان ؛ یکی از گوشه های همایون . (فرهنگ فارسی معین ).
- بیات ترک . رجوع به شور شود.
بیات . [ ب َ ] (ع مص ) بشب چنین کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به بیتوته شود. || شب بروز آوردن . شب زنده داری : پس شبی که آنرا به شب بیات نام نهاده بودند درآمد. (تاریخ قم ص 256). || (اِ) شبانگاه . || (ص ) نان شبینه . (غیاث ). || شب مانده که یک شب بر آن گذشته باشد.(ناظم الاطباء). شب مانده . (فرهنگ فارسی معین ): نان بیات . || بیشتر در مورد گوشت یا مرغی بکار برند که دو سه روز در ماست یا سرکه یا نمک یا در زیربرف گذارند تا نازک شود. (از یادداشت بخط مؤلف ).
- بیات شدن ؛ بیات گردیدن گوشت و امثالهم . (یادداشت بخط مؤلف ).
- نان بیات ؛ نان شب مانده و شبینه .(ناظم الاطباء).
بیات . [ ب َ] (اِخ ) دهی از بخش موسیان شهرستان دشت میشان است و 280 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
ویژگی نان شبمانده.
گوشههایی در چند دستگاه: بیات اصفهان، بیات ترک.
〈 بیات تُرک: (موسیقی) از متعلقات دستگاه شور.
〈 بیات زند: (موسیقی) = 〈 بیات ترک
〈 بیات کُرد: (موسیقی) از متعلقات دستگاه شور.
نان خشک و کهنه و مانده شده
۱موسیقی منطقه،نام یکی از قطعات سازی مازندران استپیشوند ...
۱پس وند برخی خاندان ها و طوائف در گرگان