مترادف بیعت شکستن : پیمان شکستن، نقض عهد کردن، پیمان شکنی کردن
بیعت شکستن
مترادف بیعت شکستن : پیمان شکستن، نقض عهد کردن، پیمان شکنی کردن
مترادف و متضاد
پیمانشکستن، نقضعهد کردن، پیمانشکنی کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) پیمان شکستنبر هم زدن قرار داد
فرهنگ معین
( ~. شِ کَ تَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) پیمان شکستن ، بر هم زدن قرارداد.
لغت نامه دهخدا
بیعت شکستن. [ ب َ / ب ِ ع َ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) نقض کردن بیعت. برگشتن از بیعت :
از ملکان ، عهد تو هرکه شکست از نخست
مذهب باطل گرفت بیعت داور شکست.
از ملکان ، عهد تو هرکه شکست از نخست
مذهب باطل گرفت بیعت داور شکست.
انوری.
کلمات دیگر: