( اسم ) خود رادر جامه پیچنده در گلیم پیچنده خویشتن را .
نام سوره ۷۳ از قر آن کریم
مولوی (مثنوی چ خاور ص 239 س 10).
مزمل . [ م ُزْ زَم ْ م ِ ] (ع ص ) آنکه به خود می پیچد و در جامه های خود پنهان میشود. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در جامه پیچیده . (آنندراج ) (برهان ). به گلیم پیچیده شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مزمل . [ م ُ زَم ̍ م َ ] (ع ص ) درپیچیده شده ٔ به جامه و پنهان کرده شده ٔ در آن . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
مزمل . [ م ُ زَم ْ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تزمیل . در پیچنده به جامه و پنهان کننده خود را. (از منتهی الارب ). جامه در سرآورده . مدثر. (السامی ص 35 س 4 چ بنیاد فرهنگ ). جامه به سر درکشیده . (مهذب الاسماء). به جامه پیچیده . (شعوری ). در جامه پیچنده خود را. جامه بر سر کشیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جامه در سر آورده . (دهار). || (اِخ ) ازالقاب و اسماء نبی . (السامی ص 35 سطر 4 چ بنیاد).
ازرقی (چ نفیسی ص 66).
مزمل . [م ُزْ زَم ْ م ِ ] (اِخ ) نام سوره ٔ 73 از قرآن کریم .
نوعی شیرِ آب از جنس مس یا برنج.
۱. سورۀ هفتادوسوم قرآن کریم، مکّی، و دارای ۲۰ آیه.
۲. (صفت) [قدیمی] کسی که خود را در جامه پیچیده باشد؛ درجامهپیچیده.