کلمه جو
صفحه اصلی

استرضاء

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . )طلب خشنودی کردن . ۲ - خشنود کردن . ۳ - (اِمص . ) خشنودی . ج . استرضاعات .

لغت نامه دهخدا

استرضاء. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) خواستن از کسی تا خشنود کند او را. ( منتهی الارب ). خشنود کردن خواستن. ( زوزنی ). || طلب خوشنودی کردن. خواستن خشنودی کسی را. ( منتهی الارب ). خوشنودی خواستن. ( وطواط ) ( غیاث ). رضامندی خواستن. ( غیاث ). || خوشنود کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || خوشنود شدن. خوشنودی.


کلمات دیگر: