جمع سحر بمعنی بامداد، جمع سحر به معنی جادویی و افسون، درسحرشدن، دروقت سحرشدن، هنگام سحربجائی رفتن
( اسم ) جمع سحر افسونها سحرها .
در سحر شدن
( اسم ) جمع سحر افسونها سحرها .
در سحر شدن
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ سَحَر؛ پاس آخر شب ، بامداد.
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ سِحر؛ افسون ها، سحرها.
اسحار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سَحر. بامدادها. (غیاث ). || ج ِ سُحْر و سَحْر و سَحَر. شش های حیوانات . || ج ِ سِحر. افسونها. (غیاث ). || مقطعةالاسحار؛ مقطعةالسحور. (منتهی الارب ). خرگوش . ارنب . (اقرب الموارد).
اسحار. [ اَ حارر / اِ حارر ] (ع اِ) تره ایست که شتر را فربه کند. (منتهی الارب ). اسحارّه .
اسحار. [ اِ ] (ع مص ) در سَحَر شدن . بوقت سحر به جائی رفتن . در وقت سحر شدن . (زوزنی ). در وقت سحر شدن و رفتن در آن وقت . (تاج المصادر بیهقی ).