کلمه جو
صفحه اصلی

تلقاء

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) دیدار کردن ، رو به رو شدن . ۲ - (اِمص . ) دیدار. ۳ - جای دیدار.

لغت نامه دهخدا

تلقاء. [ ت ِ ] ( ع اِ ) دیدار، اسم مصدر است.... سوی. برابر و مقابل. یقال : توجه تلقاء النار و تلقاء فلان. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). برابر. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). تلقاء مدین ؛ به سوی مدین. و مدین اسم بلد بعث الیه شعیب النبی علیه السلام. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تِلْقَاءِ: برابر ومقابل - جانب - به سوی
ریشه کلمه:
لقی (۱۴۶ بار)

«تِلْقاءَ» در اصل ـ به گفته بعضی از مفسران و اهل ادب ـ مصدر یا اسم است و به معنای مقابله می آید، ولی بعداً به معنای ظرف مکان به کار رفته، یعنی مکان مقابله و جهت رو به رو. و در سوره «یونس» و مانند آن به معنای ناحیه و نزد، می آید; یعنی: من از ناحیه و از نزد خودم نمی توانم آن را تغییر دهم.

پیشنهاد کاربران

روبروی


کلمات دیگر: