کلمه جو
صفحه اصلی

بی حمیت


مترادف بی حمیت : بی عار، بی غیرت، بی تعصب، بی ناموس، دیوث، لاابالی، نامرد

متضاد بی حمیت : غیرتمند

برابر پارسی : بی رگ، نامرد

فارسی به انگلیسی

cowardly, cold-hearted

مترادف و متضاد

بی‌عار، بی‌غیرت، بی‌تعصب، بی‌ناموس، دیوث، لاابالی، نامرد ≠ غیرتمند


فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه مردانگی ندارد نامرد مقابل باحمیت . ۲ - آنکه حس ناموس پرستی ندارد بی ناموس بیغیرت مقابل با حمیت .

فرهنگ معین

(حَ یَّ ) [ فا - ع . ] (ص مر. ) بی غیرت .

لغت نامه دهخدا

بی حمیت. [ ح َ می ی َ ] ( ص مرکب ) بر قیاس معنی حریت. ( آنندراج ). بی ننگ و عار. بی نام و ننگ. بی غیرت. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
توبه کند شیرز شیری هگرز
گرچه شتر کاهل و بی حمیت است.
ناصرخسرو.
بددل دزد و جلد و بی حمیت
روبه و شیر و گرگ و کفتارند.
ناصرخسرو.
از آن بی حمیت بباید گریخت
که نامردیش آب مردم بریخت.
سعدی.
ببین آن بی حمیت را که هرگز
نخواهد دید روی نیک بختی.
سعدی.

فرهنگ عمید

۱. بی غیرت، بی تعصب.
۲. بی مروت.

پیشنهاد کاربران

ریشمال


کلمات دیگر: