کلمه جو
صفحه اصلی

استخوان خوار

فارسی به انگلیسی

osprey, bone - eating

bone - eating


فرهنگ فارسی

( اسم ) پرنده ای که خوراکش استخوان است همای هما استخوان ربا استخوان رند استخوان رنگ .

لغت نامه دهخدا

استخوان خوار. [ اُ ت ُ خوا / خا خوا / خا ] ( اِ مرکب ) هما. همای. استخوان رُبا. ( آنندراج ). استخوان رند. ( زمخشری ). استخوان رنگ. ( آنندراج ). رَخمه. انوق ( استخوان خوار نر ). مؤلف قاموس کتاب مقدس گوید: استخوان خوار که در عبرانی پرز گویند مرغی است که در سفر لاویان 11 : 13 ضمن پرندگان ناپاک محسوب است و علی التحقیق عقاب ماده میباشد چنانکه در ترجمه هفتاد نیزبدین طور وارد است و علمای طبیعی بر آنند که مقصود از آن مرغی که در آیه فوق مذکور است همان عقاب شکاری است که بزرگترین عقابهای شام و فلسطین است و در امکنه آن بلاد زوج زوج در کوهها یافت شوند و بر زبر کوههای بلند در پی تحصیل صید برآیند و گاهی سنگ پشت یا استخوانی را گرفته به اوج هوا پرواز کنند و از آنجا آنرا بسنگی فروکوفته نزول کنند و به خوردنش مشغول شوندو بسا دیده شده که گوسفند را دریده اند :
بسگان مان برای مرداری
سایه و فرّ استخوان خواری.
؟ ( از جهانگشای جوینی ).
|| سگ. ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. جانوری که می تواند استخوان بخورد.
۲. [قدیمی، مجاز] = هما


کلمات دیگر: