cadge, leech, milk, scrounge, sponge, wangle
تلکه کردن
فارسی به انگلیسی
to touch for
مترادف و متضاد
ولگردی کردن، تلکه کردن
فرهنگ فارسی
در تدوال عوام نقدی قلیل به اجحاف گرفتن . رشوه های خرد .
فرهنگ معین
( ~. کَ دَ ) (مص ل . ) باج گرفتن ، رشوه گرفتن .
لغت نامه دهخدا
تلکه کردن. [ ت َ ل َ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول عوام نقدی قلیل به اجحاف گرفتن. ستدن رشوه های خرد. پول کمی به رشوه ستدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به تلکه بندی شود.
پیشنهاد کاربران
تلکه ، teleke , تلکه کردن در گویش شهر بابکی به معنی گیر انداختن فرد به منظور اخاذی ویا گرفتن حق حساب
کلمات دیگر: