کلمه جو
صفحه اصلی

حضرات

فارسی به انگلیسی

excellencies, gentlement, they, these gentlemen


dignitaries, excellencies, gentlemen, gentlement, they, these gentlemen

فرهنگ فارسی

(اسم ) جمع حضرت. ۱- اشخاص حاضر و موجود. ۲ - برای تعظیم کسان استعمال شود : حضرات علما .

فرهنگ معین

(حَ ضَ ) [ ازع . ] (اِ. ) جِ حضرت . ۱ - اشخاص حاضر و موجود. ۲ - برای تعظیم کسان استعمال می شود.

لغت نامه دهخدا

حضرات. [ ح َ ض َ] ( ع اِ ) حضرت. آقایان. مخدومان. بزرگان. ( آنندراج ). || حضرات خمس الهیة؛ پنج محضر و مقام است به اصطلاح عرفا که جرجانی آن ها را چنین تعریف نموده است : 1 - حضرت غیب مطلق و عالم آن عالم اعیان ثابته میباشد. 2- حضرت علمیة که برابر حضرت شهادت مطلق است ، و عالم آن عالم ملک باشد. 3 و 4- حضرت غیب مضاف که دو بخش دارد نخست آنکه بحضرت غیب مطلق نزدیک است وعالم آن عالم ارواح جبروتی و ملکوتی یعنی عالم عقول و نفوس مجرد باشد دوم آنکه بشهادت مطلق نزدیک است وعالم آن عالم مثال است و بعالم ملکوت نامیده شود. 5- حضرت جامع چهار حضرت گذشته است ، و عالم آن عالم انسان جامع همه عوالم میباشد. ( تعریفات صص 60 - 61 ).

پیشنهاد کاربران

حضرات جمع حضرت. نقد نواقص در مقابله با نقد النقود، شوارح فصوص و الحکم الفصوص. پلوتین یا افلوطین از زبان حق تعالی در برسی طبقه بندی مراتب وجود و تبیین پدیده کثرت از وحدت گفته است : گنجی بودم پنهان و دوست داشتم که شناخته شوم، آنگاه تصمیم گرفتم که مخلوقات را بیافرینم تا این گنج پنهان شده را به تدریج کشف کنند و مرا بشناسند. سعی و کوشش او این بود که جهانبینی ماوراء طبیعت افلاطون و جهان بینی ماقبل و مابعد طبیعت ارسطو را با هم جمع نماید و یک جهان بینی بهتری ارائه دهد و به شهرت جهانی برسد. او کل هستی را به چهار مرتبه و طبقه تقسیم نمود بصورت: واحد اولیه یا خداوند، عقل، روح و جهان یا طبیعت. افلاطون معمولا به جای روح بیشتر از کلمه روان استفاده میکرده است و فلوطین برای جلب توجه مسیحیان که بیشتر به کلمه روح علاقه داشته اند، بجای روان ، روح را به کار برده است. این عربی روح را برداشته و بجای آن کلمه نفس را جایگزین نموده و یک مرتبه دیگر تحت عنوان انسان کامل که جمیع چهار مرتبه بالایی ، باشد به مراتب اربعه یا چهارگانه پلوتین افزوده است و گویا کار را به اتمام رسانده باشد. در این طبقه بندی مفاهیم جدیدی ایجاد شده اند که به کام حکیمان و عارفان مسلمان شیرین تر اند بصورت: حضرت غیب الغیوب یا غیب مطلق؛ حضرت عقل یا غیب مُضاف که نسبت به بالا سر خویش شهود و نسبت به پایین دست غیب محسوب میشود؛ حضرت نفس یا غیب مُضاف دوم، که مثل سرپرست خویش در مقابل او شهود و در مقابل دیدگان زیر دست خود، غیب و غیر قابل رویئت میباشد، که به قول یکی از عرفا فقط خواص مثل خودی وی میتوانند آنرا مشاهده کنند و از تیر برد دید عوام مصون و محفوظ است ؛ حضرت شهود مطلق که طبیعت باشد و سرانجام انسان کامل. مفاهیم دیگری هم از قبیل عالم الوهیت و جبروت و ملکوت و ناسوت هم به کام حضرات خوش می آید. اشتباه فلوطین که سرچشمه جمیع چنین اوهاماتی است، این است که یک گنج لایه تناهی از همان روز اول و ازل نمی توانسته است پنهان بوده باشد، زیرا برای پنهان شدن به یک زمینه لایه تناهی وسیع تری نیازمند خواهد بود که خودرا زیر آن پنهان نماید. لذا همیشه آشکار بوده است. از همه مهمتر آویزان شدن این بزرگواران به دو جهانی بودن فلسفی و سه عالمی بودن دینی، دنیوی و برزخی و اخروی و دو جهانی بودن فنا و بقاء و عدم لطف و توجه به بقیه بینهایت که گویا در ظروف محدود اندیشه های آنان نمی گنجد و به عمل بی پایان روشن اندیشیدن هم علاقه ای نشان نداده و دوست ندارند نشان دهند. از طرفی سیر نزولی را پایان یافته میپندارند و از طرف دیگر دوست دارند بدون عالم شهود به جایگاه اولیه برگردند. اشتباه دیگر این است که مفاهیم نزول و صعود را با عمل پایین آمدن و بالا رفتن از پلکان و یا نرده بان هم معنی و مترادف می پندارند. یکی دیگر از مشکلات حضرات این است که گویا خدای ناخواسته ( زبانم لال و گوش شیطان کر ) حق تعالی را موجودی فاقد فهم و عقل میپندارند و برای عقل موجودیت مستقل قائل اند، بدون اینکه به این حقیقت واقف گردیده باشند که قوای فهم و عقل ابزار های عمل اندیشیدن خداوند می باشند. خلاصه اینکه مراتب وجود و روند کثرت از وحدت را بطور مصنوعی بررسی میکنند، بدون تصمیم گیری و طراحی آگاهانه از طرف خداوند، یعنی بطور حقیقی و واقعی. یکی دیگر از مشکلات آن بزرگواران این است که نمیتوانند تصور کنند که خداوند متعال هم میتواند از جنسیت مذکر و موئنث برخوردار باشد، زیرا باور و اعتقاد دین اسلام به آنها این اجازه را نمیدهد. از دیدگاه دین اسلام خداوند متعال مثل و مانندی ندارد. ندای دل و عقل به آنان میگوید که همه کائنات ظهور و تجلی حق تعالی می باشند، اما باور دینی جلوی پیشروی اندیشیدن آنان را سد میکند.


کلمات دیگر: