که دشمن و خصم ندارد ٠ که بر کین کسی نیست یا بر کین او کسی نیست ٠
بی دشمن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بی دشمن. [ دُ م َ ] ( ص مرکب ) که دشمن و خصم ندارد. که بر کین کسی نیست یا بر کین او کسی نیست :
یکی مرد بی دشمنم پارسی
همان باردارم شتروار سی.
یکی مرد بی دشمنم پارسی
همان باردارم شتروار سی.
فردوسی.
رجوع به دشمن شود.کلمات دیگر: