کلمه جو
صفحه اصلی

زمیر

فرهنگ فارسی

بنو زمیر نام بطنی از تازیان

فرهنگ معین

(زَ ) [ ع . ] (ص . ) کوتاه قد.

لغت نامه دهخدا

زمیر. [ زَ ] (ع ص ، اِ) کوتاه بالا. || کودک خوبروی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


زمیر. [ زَ ] ( ع مص ) مصدر زمر. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). ( از اقرب الموارد ). رجوع به زمر شود.

زمیر. [ زَ ] ( ع ص ، اِ ) کوتاه بالا. || کودک خوبروی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

زمیر. [ زَ ] ( ع ص ) غناء زمیر؛ سرود نیکو. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

زمیر. [ زِم ْ می ] ( ع اِ ) نوعی از ماهی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

زمیر. [ زُ م َ ] ( اِخ ) بنوزمیر. نام بطنی از تازیان. ( از ناظم الاطباء ).

زمیر. [ زَ ] (ع ص ) غناء زمیر؛ سرود نیکو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


زمیر. [ زَ ] (ع مص ) مصدر زمر. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). (از اقرب الموارد). رجوع به زمر شود.


زمیر. [ زِم ْ می ] (ع اِ) نوعی از ماهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


زمیر. [ زُ م َ ] (اِخ ) بنوزمیر. نام بطنی از تازیان . (از ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: