کلمه جو
صفحه اصلی

تیع

فرهنگ فارسی

شتابنده به سوی بدی یا بسوی هر چیز باشد

لغت نامه دهخدا

تیع. [ ت َ / ت َ ی َ ] ( ع مص ) قی از دهن بیرون آمدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بیرون آمدن قی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || روان شدن مایع. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || طی کردن راه. || شتافتن بسوی کسی و رفتن. || به پاره نان برداشتن روغن را.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از ذیل اقرب الموارد ). || گرفتن چیزی را یا کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از ذیل اقرب الموارد ).

تیع. [ ت َی ْ ی ِ ] ( ع ص ) شتابنده به سوی بدی یا بسوی هر چیز باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

تیع. [ ت َ / ت َ ی َ ] (ع مص ) قی از دهن بیرون آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). بیرون آمدن قی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || روان شدن مایع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || طی کردن راه . || شتافتن بسوی کسی و رفتن . || به پاره ٔ نان برداشتن روغن را.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد). || گرفتن چیزی را یا کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).


تیع. [ ت َی ْ ی ِ ] (ع ص ) شتابنده به سوی بدی یا بسوی هر چیز باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: