نسار
فارسی به انگلیسی
فرهنگ اسم ها
معنی: جایی که آفتاب کمتر به آن بتابد، سایه، ( = نسا )، سایبانی که از چوب و خاشاک ساخته شده باشد، ( در لهجه ی قمی، nesār ) طرف سایه، ( در لهجه ی اراکی، nesār ) جایی که کمتر آفتاب برسد، ( در لهجه ی تهرانی، nesār ) جنوب، ن، ک
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - موضعی که در آنجا آفتاب هرگز نتابدیاکم بتابدمحلی که روبشمال قرار دارد.۲ - خانه ای که درسایه کوه ازچوب و خاشاک سازند.۳ - سایه .
دهی است از دهستان دیر. بخش گیلان شهرستان شاه آباد ٠ در ۲۸ هزار گزی شمال گیلان و ۲ هزار گزی مغرب راه گیلان به سر پل ذهاب در دشت گرمسیری واقع است و آبش از رودخان. دیره محصولش غلات و ذرت و لبنیات و پنبه شغل اهالی زراعت و گله داری است ٠
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
نسار. [ ن ِ ] ( اِخ ) ( یوم الَ... ) روزی است از روزهای معروف عرب. ( مرصع ). نام جبال کوچکی است در عربستان یا آبی است بنی عامر را که در آنجا میان بنی ضبه و بنی تمیم جنگی واقع شد. ( از مجمع الامثال میدانی ).
نسار. [ ن ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان دیره بخش گیلان شهرستان شاه آباد، در 28 هزارگزی شمال گیلان و 2هزارگزی مغرب راه گیلان به سرپل ذهاب ، در دشت گرمسیری واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه دیره ، محصولش غلات و ذرت و لبنیات و پنبه ، شغل اهالی زراعت و گله داری است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
نسار. [ ن َ ] (اِ) نسر. در لهجه ٔ قمی : نسار (طرف سایه )، در اراک : نسر (جائی که کمتر آفتاب برسد)، در تهرانی : نسار (جنوب ). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). موضعی که آفتاب کمتر بر آن تابد. (برهان قاطع) (از آنندراج ). جائی که بر آن تمام سال آفتاب نتابد یا در بعضی از اوقات سال نتابد. (از فرهنگ نظام ). نسا. (برهان قاطع) (آنندراج ). سایه گاه . جنوب خانه . مقابل بر آفتاب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نسر شود. || سایبانی که از چوب و خاشاک سازند. (برهان قاطع) (آنندراج ). سایبان . (ناظم الاطباء). || سایه . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
نسار. [ ن ِ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) روزی است از روزهای معروف عرب . (مرصع). نام جبال کوچکی است در عربستان یا آبی است بنی عامر را که در آنجا میان بنی ضبه و بنی تمیم جنگی واقع شد. (از مجمع الامثال میدانی ).
نسار. [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیره ٔ بخش گیلان شهرستان شاه آباد، در 28 هزارگزی شمال گیلان و 2هزارگزی مغرب راه گیلان به سرپل ذهاب ، در دشت گرمسیری واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ دیره ، محصولش غلات و ذرت و لبنیات و پنبه ، شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
فرهنگ عمید
نَسَر#NAME?
دانشنامه عمومی
در زبان لکی به معنای جایی است که با توجه به آفتابگیر نبودن و سایه داشتن در تمام طول روز خنک تر از دیگر جاهاست که در مورد قسمتی از خانه، کوه و ... قابل تعمیم است.
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
طایفه نسار در ایلام
در زبان لری بختیاری به منطقه ی روبروی آفتاب
بر افتوو*برآفتاب*::جایی آفتاب گیر
و جایی از کوه که آفتاب به آن نمی رسد
را نسار گویند
نسار::نوک کوه سایه دار
چهار جهت اصلی به فارسی می شود نسار ، نیمروز، خاور وباختر می باشند .
نسار=north
محل سکونت تیره های هارونی. گیلانی. رستمی.
از طایفه خلیلی ایل منجزی بختیاروند
لغت نامه دهخدا
نسار. [ ن َ ] ( اِ ) نسر. در لهجه ٔ قمی : نسار ( طرف سایه ) ، در اراک : نسر ( جائی که کمتر آفتاب برسد ) ، در تهرانی : نسار ( جنوب ) . ( از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) . موضعی که آفتاب کمتر بر آن تابد. ( برهان قاطع ) ( از آنندراج ) . جائی که بر آن تمام سال آفتاب نتابد یا در بعضی از اوقات سال نتابد. ( از فرهنگ نظام ) . نسا. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) . سایه گاه . جنوب خانه . مقابل بر آفتاب . ( یادداشت مؤلف ) . رجوع به نسر شود. || سایبانی که از چوب و خاشاک سازند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) . سایبان . ( ناظم الاطباء ) . || سایه . ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) .
خانه پشت به آفتاب
موضعی که آفتاب کمتر بر آن تابد. جایی که بر آن تمام سال آفتاب نتابد یا در بعضی از اوقات سال نتابد.
معنی اسم نسار در فرهنگ فارسی:
۱. موضعی که در آنجا آفتاب هرگز نتابد یا کم بتابد محلی که رو به شمال قرار دارد ۲. خانه ای که در سایه کوه از چوب و خاشاک سازند ۳. سایه .