کلمه جو
صفحه اصلی

دیا

فرهنگ اسم ها

اسم: دیا (دختر) (کردی) (تلفظ: diya) (فارسی: دیا) (انگلیسی: diya)
معنی: نور چشم

فرهنگ فارسی

بیرون .

لغت نامه دهخدا

دیا. (اِ) بیرون . (بلهجه ٔ طبری ). (یادداشت مؤلف ).


دیا. (یونانی ، پیشوند) مزیدمقدمی است یونانی بمعنی با، از، من ، به ، در وسط، درفاصله و غیره چنانکه در دیامرون ، دیافرغما، دیاسقولیطوس ، دیاقورا و دیافنطس و غیره . (یادداشت مؤلف ).


دیا. ( یونانی ، پیشوند ) مزیدمقدمی است یونانی بمعنی با، از، من ، به ، در وسط، درفاصله و غیره چنانکه در دیامرون ، دیافرغما، دیاسقولیطوس ، دیاقورا و دیافنطس و غیره. ( یادداشت مؤلف ).

دیا. ( اِ ) بیرون. ( بلهجه طبری ). ( یادداشت مؤلف ).

دانشنامه عمومی

کاربردهای واژه دیا:
دیا یا دیا خان، کارگردان نروژی با تبار پنجابی/پشتون.
دیا (نرم افزار)
دیا (اساطیر): در اساطیر یونانی، دیا خواهر کالیستو است.
بوریس دیا: ملی پوش تیم ملی بسکتبال فرانسه

گویش مازنی

/deaa/ دعا – نیایش

دعا – نیایش


پیشنهاد کاربران

دیا ریشه کردی دارد واز دیده ( چشم ) گرفته شده و به معنای نور چشم ، بینایی است

دیا درکوردی وبه لهجه هورامی یا اورامی زبانان دیا به معنی نگاه کردن ویا نظرکردن ودیدن وریشه از چشم انداختن به سیئ ویاچیزی میباشد منظوروریشه اصلی دیا برگرفته از حرکات چشم میباشد

دیا آموز

دیا یک اسم در زبان کوردی است به معنی نور چشم، بینایی

دیا درزبان کردی چندین معنادارد ازجمله دیدە، چشم، منظره، مادر و همچنین به معنی پادشاه نیز هست مثل دیاکو پادشاه مادستان


کلمات دیگر: