کلمه جو
صفحه اصلی

بایزید

فارسی به انگلیسی

bayazid

فرهنگ اسم ها

اسم: بایزید (پسر) (کردی) (تلفظ: ba yazid) (فارسی: بایزید) (انگلیسی: ba yazid)
معنی: با ایمان، مومن، مۆمن، نام عارفی مشهور کرد زبان «بایزید بسطامی»، نام شهری درکردستان ( نگارش کردی

فرهنگ فارسی

نام جد مولانا کوکبی بوده است
نام دو تن از سلاطین آل عثمان که در کشور عثمانی سلطنت کردند یا با یزید اول ملقب به ایلدرم سلطان عثمانی ( ۷۹۲ ه. ق . / ۱۳۸۹ م . - ۸٠۵ ه. ق . / ۱۴٠۲ م . ) وی آسیای صغیر را تسخیر کرد و غربیان را در نیکو پولیس مغلوب نمود ( ۱۳۹۶ م . ) ولی خود بدست تیمور لنگ در آنکارا ( آنقره ) مغلوب و مقید گردید ( ۱۴٠۲ م ) یا با یزید دوم . سلطان عثمانی ( ۸۸۶ ه. ق . / ۱۴۸۱ م . ۹۱۸ ه. ق ./ ۱۵۱۲ م . ) .

لغت نامه دهخدا

بایزید. [ ی َ ] ( اِخ ) طیفوربن عیسی بن آدم بن عیسی بن سروشان بسطامی ملقب به سلطان العارفین. جدش مجوس بوده است و به دست امام علی بن موسی الرضا مسلمانی گزیده واو را بایزید اکبر گویند. وفات او بسال 261 یا 262 هَ. ق. بوده است. و رجوع به ابویزید شود. هم چنین رجوع به تاریخ ادبیات برون ج 3 ص 230 و نزهةالقلوب ج 3 ص 161 و 279 و تذکرةالاولیاء عطار ص 115 و تاریخ گزیده وفیه ما فیه ص 128 و 288 و 293 و 315 و 322 و غزالی نامه جلال الدین همائی ص 97 و 328 و 338 و 264 و ریاض العارفین ص 28 و سفرنامه ناصرخسرو ص 4 و سبک شناسی بهار ج 2 ص 185 و 205 و مزدیسنا و ادب پارسی ص 466 و روضات الجنات ص 338 و مجالس النفائس ص 193 شود :
حسن کجا شد و کو بایزید بسطامی
امیر ادهم و فرزند آن هنرپرور .
ناصرخسرو.
شنیدم که وقتی سحرگاه عید
ز گرمابه آمد برون بایزید.
سعدی ( بوستان ).
به بازی نگفت این سخن بایزید
که از منکر ایمن ترم کز مرید.
سعدی ( بوستان ).
ای عشق تو کشته عارف و عامی را
سودای تو کم کرده نکونامی را
شوق لب میگون تو آورده برون
از صومعه بایزید بسطامی را.
( از قاموس الاعلام ترکی ).

بایزید. [ ی َ ] ( اِخ ) ( ... الاصغر ) طیفور پسر عیسی پسر آدم پسر عیسی بن علی بسطامی است ، و این همه تصادف جای عجب است. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به ابویزید و روضات الجنات چ طهران ص 338 شود.

بایزید. [ ی َ ] ( اِخ ) ایلدرم . چارمین از سلاطین عثمانی که بعد از مرادخان اول به سلطنت نشست. او در 1347 م. بدنیا آمد و در 792 هَ. ق. ( 1389م. ) بجای پدرش سلطان مرادخان به تخت نشست. بایزیددر 1396م. نیکوپولیس را تصرف کرد. او با دشمن قوی شرقی خود یعنی تیمور لنگ در 1402 م. / 804 هَ. ق. به جنگ پرداخت و در آنقره اسیر شد و بقول ابن عربشاه تیمور او را در قفسی آهنین زندانی ساخت و او بسال 1403 یعنی هشت ماه پس از جنگ با تیمور در اسارت بمرد. رجوع به «از سعدی تا جامی » ص 193 و 224 - 226 و 236 - 239 و 400 و 437 و لغات تاریخیه و جغرافیه ترکی ج 2 ص 53 و فهرست کتابخانه سپهسالار ص 371 و رجوع به باژازت در همین لغت نامه شود.

بایزید. [ ی َ ]( اِخ ) ( سلطان... دوم ) پسر سلطان محمد دوم متولد 1447 م. که از 1481م. / 886 هَ. ق. تا 1512 م. / 918 هَ. ق. در عثمانی حکومت داشت و معاصر شاه اسماعیل اول بود. او ممالیک مصر را زیر نفوذ داشت و در اروپا ملداوی را بچنگ آورد و بسنی و کرواسی را هم. در 918 هَ. ق. جای خود را به پسرش سلطان سلیم اول سپرد. او با جامی شاعر معروف ایران روابطی داشت. و رجوع به عالم آرای عباسی ص 38 و 41 و از سعدی تا جامی ص 434 و 470 قاموس الاعلام ترکی ج 2 و لغات تاریخیه و جغرافیه ترکی ج 2 ص 54 و فهرست کتابخانه سپهسالار ج 2 ص 402 شود.

بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) انصاری . از صوفیه ٔ زمان اکبرشاه در افغانستان که ملقب به پیر روشن بود. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1235 شود.


بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) ایلدرم . چارمین از سلاطین عثمانی که بعد از مرادخان اول به سلطنت نشست . او در 1347 م . بدنیا آمد و در 792 هَ . ق . (1389م .) بجای پدرش سلطان مرادخان به تخت نشست . بایزیددر 1396م . نیکوپولیس را تصرف کرد. او با دشمن قوی شرقی خود یعنی تیمور لنگ در 1402 م . / 804 هَ . ق . به جنگ پرداخت و در آنقره اسیر شد و بقول ابن عربشاه تیمور او را در قفسی آهنین زندانی ساخت و او بسال 1403 یعنی هشت ماه پس از جنگ با تیمور در اسارت بمرد. رجوع به «از سعدی تا جامی » ص 193 و 224 - 226 و 236 - 239 و 400 و 437 و لغات تاریخیه و جغرافیه ٔ ترکی ج 2 ص 53 و فهرست کتابخانه ٔ سپهسالار ص 371 و رجوع به باژازت در همین لغت نامه شود.


بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) (... الاصغر) طیفور پسر عیسی پسر آدم پسر عیسی بن علی بسطامی است ، و این همه تصادف جای عجب است . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به ابویزید و روضات الجنات چ طهران ص 338 شود.


بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) (خواجه ...) از مشاهیرحروفیه است . و رجوع به فهرست از سعدی تا جامی شود


بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) (سلطان ...) بایزید پسر محمد مظفر میبدی . او از طرف یحیی بن مظفر حاکم بلوک نظنز بود و بعد از غلبه ٔ شاه زین العابدین به کرمان آمد. چون به شهر بابک رسید بنای غارت گذاشت . سلطان احمد به برادرش دستور خروج اورا داد، او وقعی به حکم برادر ننهاد و به رفسنجان آمد و شکست خورد و به یزد بازگشت . در حمله ٔ دوم نیز از برادر شکست خورد و دستگیر شد، ولی سلطان او را نوازش کرد و حکومت رودبار و جیرفت را به او داد. در سنه ٔ 792 هَ . ق . سلطان بایزید در سن 37 سالگی در شهر کرمان به مرض مطبقه درگذشت . این شعر منسوب به اوست :
از واقعه ای ترا خبر خواهم کرد
و آن را به دو حرف مختصر خواهم کرد
با عشق تو در خاک فروخواهم خفت
با مهر تو سر ز خاک برخواهم کرد.
(از حواشی و متن سالاریه چ باستانی پاریزی صص 230 - 232). و رجوع به تاریخ گزیده ص 682 و 723 و 735 و 726 و 734 و 735 و 740 و741 و رجال حبیب السیر ص 86 و 87 و فهرست اعلام تاریخ عصر حافظ و تاریخ ادبیات براون ج 3 ص 179 شود.


بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن عبدالغفار قونوی ، او راست : مدرج الفوائد لما الحق به من الزوائد. او در عصر سلطان محمد عثمانی میزیست .


بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) پروانچی .از امرای زمان سلطان الغبیگ که از جانب او در هرات حکومت داشت و با میرزا یارعلی ترکمان نبردهائی نمود.رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 592 و ج 4 ص 29 شود.


بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) پسر سلطان احمد اول و برادر سلطان مرادچهارم که بدستور برادر بقتل رسید و راسین شاعر معروف تراژدی خود بنام باژازت را در مرگ او ساخته است .


بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) چهارمین از آل جلایر که در سال 784 و 785 هَ . ق . در کردستان حکومت داشته است . در 784 قسمتی از کردستان ایران و عراق عجم را بتصرف آورد. (از کرد و پیوستگی نژادی او ص 198). او پسر سوم سلطان اویس جلایر و برادر سلطان اویس ایلکانی بود. (از تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 206 و314). و رجوع به فهرست حبیب السیر چ خیام ج 3 شود.


بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) شیخ خلیفة الرومی . از مشایخ عصر سلطان بایزیدخان ثانی . یکی از شراح فصوص الحکم محیی الدین عربی است . او راست : تفسیر فاتحه و طور سینا. وسجنجل الارواح و نقوش الالواح . بعد از سال 900 هَ . ق . درگذشته است . (یادداشت مؤلف ).


بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) قریه ای در خره ٔ بهار خال در قاینات . (یادداشت مؤلف ).


بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) نام پسر اولجایتو سلطان از سلسله ٔ ایلخانان مغول است . سلطان اولجایتو چهارپسر داشت : بسطام ، بایزید، ابوسعید، طیفور. بایزید هشت ساله برحمت خدا رفت . (از تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 27).و رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی ص 70 و 71 شود.


بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) نام ناحیه و ولایتی در ترکیه ، نزدیک مرز قفقازیه و ایران و وان ، و سرچشمه های فرات در آن است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1234 شود.


بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) یله . نام جد مولانا کوکبی است . (از مجالس النفائس ص 111).


بایزید. [ ی َ ](اِخ ) (سلطان ... دوم ) پسر سلطان محمد دوم متولد 1447 م . که از 1481م . / 886 هَ . ق . تا 1512 م . / 918 هَ . ق . در عثمانی حکومت داشت و معاصر شاه اسماعیل اول بود. او ممالیک مصر را زیر نفوذ داشت و در اروپا ملداوی را بچنگ آورد و بسنی و کرواسی را هم . در 918 هَ . ق . جای خود را به پسرش سلطان سلیم اول سپرد. او با جامی شاعر معروف ایران روابطی داشت . و رجوع به عالم آرای عباسی ص 38 و 41 و از سعدی تا جامی ص 434 و 470 قاموس الاعلام ترکی ج 2 و لغات تاریخیه و جغرافیه ٔ ترکی ج 2 ص 54 و فهرست کتابخانه ٔ سپهسالار ج 2 ص 402 شود.


بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) طیفوربن عیسی بن آدم بن عیسی بن سروشان بسطامی ملقب به سلطان العارفین . جدش مجوس بوده است و به دست امام علی بن موسی الرضا مسلمانی گزیده واو را بایزید اکبر گویند. وفات او بسال 261 یا 262 هَ . ق . بوده است . و رجوع به ابویزید شود. هم چنین رجوع به تاریخ ادبیات برون ج 3 ص 230 و نزهةالقلوب ج 3 ص 161 و 279 و تذکرةالاولیاء عطار ص 115 و تاریخ گزیده وفیه ما فیه ص 128 و 288 و 293 و 315 و 322 و غزالی نامه ٔ جلال الدین همائی ص 97 و 328 و 338 و 264 و ریاض العارفین ص 28 و سفرنامه ٔ ناصرخسرو ص 4 و سبک شناسی بهار ج 2 ص 185 و 205 و مزدیسنا و ادب پارسی ص 466 و روضات الجنات ص 338 و مجالس النفائس ص 193 شود :
حسن کجا شد و کو بایزید بسطامی
امیر ادهم و فرزند آن هنرپرور .

ناصرخسرو.


شنیدم که وقتی سحرگاه عید
ز گرمابه آمد برون بایزید.

سعدی (بوستان ).


به بازی نگفت این سخن بایزید
که از منکر ایمن ترم کز مرید.

سعدی (بوستان ).


ای عشق تو کشته عارف و عامی را
سودای تو کم کرده نکونامی را
شوق لب میگون تو آورده برون
از صومعه بایزید بسطامی را.

(از قاموس الاعلام ترکی ).



بایزید. [ ی َ ](اِخ ) (سلطان ...) نام پسر کوچک سلطان سلیمان خان قانونی و برادر سلطان سلیم . او با برادر خود رقابت داشت و چون در 966 هَ . ق . از حکومت کوتاهیه معزول شد، با سپاهی به جنگ برادر رفت . سلطان سلیمان از طغیان فرزند برآشفت و سپاهی بدفع او روانه کرد. بایزید شکست خورد و چون نتوانست پدر را بر سر مهر آورد با چهار پسر و ده هزار تن از پادشاهان و ملازمان خود راه فرار پیش گرفت و از سرحد ارمنستان به خاک ایران آمد و نامه ای به شاه طهماسب نوشت و تقاضای پناهندگی کرد. شاه او را پذیرفت . بعداً به بهانه ٔ توطئه ای دستگیر و در شعبان 967 هَ . ق . به زندان انداخته شد و بعد او را تسلیم فرستادگان شاه سلیمان کردند و فرستادگان شاه سلیمان ، بایزید و چهار پسرش را در روز جمعه 22 ذی قعده ٔ 969 در میدان اسب قزوین خفه کردند و اجسادشان را به خاک عثمانی بردند. و رجوع به عالم آرای عباسی ص 96 و 100 و 103 و 116 و رجوع به زندگانی شاه عباس اول فلسفی ج 1 صص 192 - 194 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1232 شود.


دانشنامه عمومی

بایزید (که به صورت بایزیت ٬ بی یزید ٬ ابویزید ٬ بی یزیت و... هم گفته شده) نامی است عربی و ترکی که از اصل آن از زبان عربی به معنی پدر یزید گرفته شده است.
بایزید یکم (۱۳۵۴-۱۴۰۳)، ملقب به ایلدریم بایزید (صاعقه) سلطان امپراطوری عثمانی از سال۱۳۸۹ تا ۱۴۰۳ میلاد بود.
بایزید دوم(ترکی عثمانی:بایزید ثانی) سلطان و خلیفه امپراتوری عثمانی در سال های ۱۴۸۱ تا ۱۵۱۲میلادی بود.
بایزید بسطامی یا ابویزید طیقور بن عیسی بن آدم بن سروشان بسطامی معروف به بایزید بسطامی ملقب بهسلطان العارفین بزرگ ترین عارف قرن سوم هجری و از بزرگان اهل تصوف است که در سال های ۱۶۱ تا۲۳۴ می زیسته.
شاهزاده بایزید پسر سلطان سلیمان یکم و خرم سلطان.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بایزید (ابهام زدایی). بایزید ممکن است اسم برای اشخاص ذیل بوده و یا در معانی ذیل به کار رفته باشد: • کتابخانه بایزید، نخستین کتابخانه دولتی استانبول در کنار مسجد بایزید • بایزید ایلدرم، ملقب به ایلدِرِم، چهارمین سلطان عثمانی، فرزند ارشد سلطان مراد اول• بایزید بن محمد فاتح، هشتمین سلطان عثمانی و فرزند ارشد سلطان محمّد فاتح• شهر بایزید (دوغوبایزید)، شهر کوچکی در مشرق ترکیه، واقع در جنوب غربی کوه آرارات، در نزدیکی مرز ایران• شاهزاده بایزید، پسر سلیمان قانونی • بایزید انصاری، مؤسس جنبشی دینی و ملّی در میان افغانان• بایزید بسطامی، صوفی و زاهد و عارف ایرانی• ابومحمد بایزید بسطامی، فقیه و عارف، و نواده بایزید بسطامی• بایزید بسطامی ثانی، عارف ، محدث ، فقیه شیعی و از نوادگان بایزید بسطامی • بایزید بیات، مؤلفِ تذکره همایون و اکبر (تألیف ۹۹۹) از طایفه ترک بیات، پراکنده در آذربایجان و ایروان و تهران و فارس و نیشابور• بایزیدپاشا، وزیر اعظم سلطان محمّد اوّل و سلطان مراد دوّم• بایزید دوری، کاتب المُلک، خوشنویس و شاعر فارسی گوی قرن دهم است، فرزند میرنظام و از سادات
...

پیشنهاد کاربران

بغ _بگ_بی_بای صورتهای مختلف یک واژه اند که در پارسی پاستان به شکل بغ ثبت شده
در همین زبان یدیت به معنی پرستش است بایزید با دگرگونی چند هزار ساله تقریبا سالم مانده و به معنی خدا پرست میباشد این واژه ربطی به ابو یا ابا در زبان عربی ندارد

بای=خدا
یدیت یا یزیت= پرستنده


کلمات دیگر: