مترادف بسیم : خرم، خوشحال، خندان، خوشرو، شادمان، گشاده رو، مسرور
بسیم
مترادف بسیم : خرم، خوشحال، خندان، خوشرو، شادمان، گشاده رو، مسرور
فارسی به انگلیسی
smiling
فرهنگ اسم ها
معنی: خوشحال، شادمان و خندان، خندان چهر، گشاده روی، شادمان، مسرور، خرم و خوشحال
(تلفظ: basim) (عربی) خندان چهر ، گشاده روی ، شادمان ، مسرور ، خرم و خوشحال .
مترادف و متضاد
خرم، خوشحال، خندان، خوشرو، شادمان، گشادهرو، مسرور
فرهنگ فارسی
( صفت ) خوشروی خندان چهر گشاده روی شادمان مسرور خرم خوشحال .
صالح افندی از شعرای متاخر عثمانی و از موالی بود و بسال ۱۲۴۳ ق درگذشت ٠
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
شفیعمطاع نبی کریم
قسیم جسیم بسیم وسیم.
|| متواضع. ( ناظم الاطباء ).
بسیم. [ ] ( اِ ) در تونس ، نوعی نخود. ( دزی ج 1 ص 87 ). رجوع به بسیل و بسیله شود.
بسیم. [ ب ُ س َ ]( ع اِ ) بُسَین. رجوع به بسین ، و دزی ج 1 ص 87 شود.
بسیم. [ ب َ ] ( اِخ ) ابراهیم افندی. منشی اول هیئت رئیسه جامع احمدی بود. او راست : ادب اللغة و ملکةالذوق ،سخنرانیی که وی در باشگاه کارمندان اسکندریه ایراد کرد و بسال 1328 هَ. ق. در 48 ص در مطبعه وطنیه اسکندریه چاپ گردید. ( از معجم المطبوعات ستون 565 ).
بسیم. [ ب َ ] ( اِخ ) صالح افندی از شعرای متأخر عثمانی و از مردم اسلامبول و از خواجگان بود و بسال 1243 هَ. ق. درگذشت. ( از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ).
بسیم. [ ب َ ] ( اِخ ) محمد افندی از شعرای متأخر عثمانی و از موالی بود و بسال 1243 هَ. ق. درگذشت. ( از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ).
بسیم . [ ] (اِ) در تونس ، نوعی نخود. (دزی ج 1 ص 87). رجوع به بسیل و بسیله شود.
شفیعمطاع نبی کریم
قسیم جسیم بسیم وسیم .
(گلستان ).
- بسیم بودن ؛ شادمان بودن . (ناظم الاطباء).
|| متواضع. (ناظم الاطباء).
بسیم . [ ب َ ] (اِخ ) ابراهیم افندی . منشی اول هیئت رئیسه جامع احمدی بود. او راست : ادب اللغة و ملکةالذوق ،سخنرانیی که وی در باشگاه کارمندان اسکندریه ایراد کرد و بسال 1328 هَ . ق . در 48 ص در مطبعه ٔ وطنیه ٔ اسکندریه چاپ گردید. (از معجم المطبوعات ستون 565).
بسیم . [ ب َ ] (اِخ ) صالح افندی از شعرای متأخر عثمانی و از مردم اسلامبول و از خواجگان بود و بسال 1243 هَ . ق . درگذشت . (از قاموس الاعلام ترکی ج 2).
بسیم . [ ب َ ] (اِخ ) محمد افندی از شعرای متأخر عثمانی و از موالی بود و بسال 1243 هَ . ق . درگذشت . (از قاموس الاعلام ترکی ج 2).
بسیم . [ ب ُ س َ ](ع اِ) بُسَین . رجوع به بسین ، و دزی ج 1 ص 87 شود.
فرهنگ عمید
۲. خوش.
۳. خوشمزه، لذیذ.
دانشنامه عمومی
او در مسابقه آواز یوروویژن ۲۰۱۴ نماینده دانمارک بود.