کلمه جو
صفحه اصلی

مصباح


مترادف مصباح : چراغ، سراج، فانوس، مشکات، نبراس

فارسی به انگلیسی

lamp, light


عربی به فارسی

لا مپ چراغ برق , پياز گل , هر نوع برامدگي ياتورم شبيه پياز , جراغ , لا مپ , مشعل , چراغ قوه , مشعل دار کردن


فرهنگ اسم ها

اسم: مصباح (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: mesbāh) (فارسی: مِصباح) (انگلیسی: mesbah)
معنی: چراغ، وسیله ای روشنایی بخش، بیشتر به چراغهای قدیمی گفته می شود

(تلفظ: mesbāh) (عربی) (درقدیم ) چراغ .


مترادف و متضاد

چراغ، سراج، فانوس، مشکات، نبراس


فرهنگ فارسی

چراغ ، ظرف یاقدح که در آن صبوحی بخورند

فرهنگ معین

(مِ ) [ ع . ] (اِ. ) چراغ . ج . مصابیح .

لغت نامه دهخدا

مصباح. [ م ِ ] ( ع اِ ) چراغ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( دهار ) ( ترجمان القرآن جرجانی ص 89 ) ( مهذب الاسماء ) ( از آنندراج ) ( غیاث ). سراج. لنتر. چراغ افروخته. ج ، مصابیح. ( دستور اللغة ) :
چو روز بود مرا آفتاب من بودی
چو شب درآمد دایم تو بودیَم مصباح.
مسعودسعد.
زده خیمه ای دیدم اندر صحاری
درخشان چو در دیر مصباح ثاقب.
( منسوب به حسن متکلم ، از معزی یا برهانی ).
مصباح امم امام احمد
مفتاح همم همام اکرم.
خاقانی.
هرچه جز نورالسموات از خدایی عزل کن
گر تو را مشکات دل روشن شد از مصباح لا.
خاقانی.
ای گوهر کمالت مصباح جان آدم
خورشید امر پخته در شش هزار سالش.
خاقانی.
نه ماهه ره بریده مهی نو به ره در است
کآید چو ماه چارده مصباح هفت و چار.
خاقانی.
نور مصباح است داد ذوالجلال
صنعت خلق است آن شیشه وْ سفال.
مولوی.
این خردها چون مصابیح انور است
بیست مصباح از یکی روشن تر است.
مولوی.
|| نوک فتیله چراغ. ( یادداشت مؤلف ). || مشعل. ( یادداشت مؤلف ). || ستاره. ( دهار ) ( دستوراللغه ادیب نطنزی ). || کاسه بزرگ که صبوح کنند با آن. ج ، مصابیح. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). پیاله ای که در آن صبوحی خورند. ( غیاث ). || ( ص ) ماده شتری که تا آفتاب بلند نشود از خوابگاه برای چریدن برنخیزد. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آن شتر که چرا نکند تا روز دور برآید. ( مهذب الاسماء ). || سنان پهنا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سنان پهن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. چراغ.
۲. ظرف یا قدحی که در آن صبوحی بخورند.

دانشنامه عمومی

مصباح می تواند به موارد زیر اشاره کند:
محمدتقی مصباح یزدی، روحانی ایرانی و مدیر مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی
محمد رضا مصباح، تهیه کننده، کارگردان و فیلم نامه نویس ایرانی
مصطفی مصباح زاده، بنیان گذار روزنامه کیهان و عضو سابق مجلس سنای ایران
محمدولی اسدی، ملقب به «مصباح دیوان» یا «مصباح السلطنه»

دانشنامه آزاد فارسی

مِصْباح
(در لغت به معنی چراغ) در اصطلاح عرفان، هر آنچه فراراه سالک، همچون چراغ، به روشنگری بپردازد و دقایق سلوک را به او بنمایاند. گذشته از خود حضرت حق، که هادی و ولیّ مؤمنان است، و از این رو مصباح اعظم و شمس عالم نامیده می شود، گاه به همین اعتبار، به شیخ نیز عنوان مصباح داده اند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَصَابِیحَ: چراغها (جمع مصباح)
ریشه کلمه:
صبح (۴۵ بار)

«مصباح»، به معنای خود «چراغ» است که معمولاً با فتیله و یک مادّه روغنی قابل اشتعال افروخته می شده است.

پیشنهاد کاربران

فانوس

چراغ نفتی

کتاب های مصباح که در مفاتیح الجنان آمده است :
1مصباح شیخ یا مصباح شیخ طوسی ( مصباح المتهجد )
2مصباح کفعمی
3 مصباح سید یامصباح الزائر ( از سید بن طاووس )
4مصباح الانوار
5مصباح سید بن باقی
در مفاتیح الجنان بیشتر از سه مصباح اول نام به میان آورده است و احتمالا منظور از سید و شیخ در مفاتیح الجنان به ترتیب سید بن طاووس و شیخ طوسی است.


کلمات دیگر: