کلمه جو
صفحه اصلی

بی کس


مترادف بی کس : بیچاره، بی نوا، بیواره، بی یار، تنها، غریب، یتیم

فارسی به انگلیسی

having no relatives or friends, forlorn


desolate, lonely, single


desolate, lonely, single, having no relatives or friends, forlorn

فارسی به عربی

يائس


یائس
وحید

فرهنگ اسم ها

اسم: بی کس (پسر) (کردی)
معنی: تنها و بدون حامی ( نگارش کردی

مترادف و متضاد

بیچاره، بی‌نوا، بیواره


بی‌یار، تنها، غریب


یتیم


forlorn (صفت)
متروکه، متروک، بی چاره، بی کس، درمانده

lonely (صفت)
متروک، تنها، بی کس، خلوت، بی یار، بیغوله

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کسی که خویشاوند و یار و یاور نداشته باشد . ۲ - بینوا بیچاره .

لغت نامه دهخدا

بی کس. [ ک َ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + کس ) بی یار و یاور. ( ناظم الاطباء ) :
ازین تخمه بی کس بسی یافتند
که هرگز بکشتنش نشتافتند.
فردوسی.
ولیکن خواست تا شاهان بدانند
که او بی کس هنر آرد پدیدار.
فرخی.
تو یار بیدلان و بی کسانی
همیشه چاره بیچارگانی.
( ویس و رامین ).
فریاد ز بی کسی نه رایست
آخر کس بی کسان خدایست.
نظامی.
مسکین من بی کسم که یک دم
با کس نزنم دمی دراین غم.
نظامی.
یکی جفت تنها ترا بس بود
که بسیارکس مرد بی کس بود.
نظامی.
|| تنها. ( از ناظم الاطباء ). || که خویشاوندی ندارد. که خویشان و نزدیکان ندارد. که خویش و بسته ندارد. ( یادداشت مؤلف ): آری کس بی کسان خدایست.
- بی کس و کار ؛ بی خویشاوند.
- بی کس و کو ؛ آنکه قوم و برادران و رفیقان نداشته باشد. ( آنندراج ).
|| بی پدر و مادر. ( ناظم الاطباء ) :
بی کس نواز باش که هر طفل بی پدر
در منزلت به عیسی مریم برابر است.
صائب.
|| بیچاره و بی نوا. ( ناظم الاطباء ) :
عید او فرخ و فرخنده و او شاد به عید
دشمنانش غمی و بی کس و محتاج به نان.
فرخی.
نباشد ترا ضایع از کردگارت
اگر بی کسان را کنی دستیاری.
کمال اسماعیل.
که خواهد شد بگویید ای رفیقان
رفیق بی کسان یار غریبان.
حافظ ( دیوان ، ساقی نامه چ قزوینی -غنی ص 354 ).
|| که کس در آن نیست. که ساکنی ندارد. غیر مسکون :
وگر گویی ولایتشان بگیرم تا مرا ماند
ولایتشان بیابانست و خشک و بی کس و ویران.
فرخی.
چه خواهی کردن آن ویرانه های ضایع و بی کس
ترا ایزد ولایتهای خوش داده ست و آبادان.
فرخی.
تیر توجگر دوزد، سهم تو زفر بندد
بس خانه کز آن بی کس زین زیر و زبر داری.
فرخی.
ز مهمانان او خالی ز مداحان او بی کس
نه اندر شهرها خانه نه اندر بادیه رحله.
فرخی.
رجوع به کس شود.

فرهنگ عمید

۱. تنها، بی یار.
۲. کسی که دوست و آشنا و خانواده ندارد، غریب، بیچاره، بینوا.

دانشنامه عمومی

بی کس (فیلم). بی کس (به کردی: بێکه س) یک فیلم کمدی-درام کردی با نویسندگی و کارگردانی کارزان قادر می باشد که در سال ۲۰۱۲ پخش شد.
داستان فیلم دربارهٔ دو برادر به نامهای زانا(۷ساله) و دانا(۱۰ساله) است که در زمان صدام حسین، بعلت فوت پدرشان در جنگ با صدام و مرگ مادرشان آواره و بی کس هستند و تصمیم می گیرند به آمریکا بروند.
بی کس در سال ۲۰۱۲ در جشنواره فیلم دبی پخش شد. بعداً در ۶ دسامبر ۲۰۱۳ در ششمین جشنواره بین المللی فیلم بنگلور در بنگلور هندوستان، نمایش داده شد.
بی کس جایزه انتخاب مردم و جایزه محر عربی را در جشنواره فیلم دوبی در سال ۲۰۱۲ را برنده شد.

بیکس (فیلم). «بیکس» (انگلیسی: Bix) یک فیلم به کارگردانی پوپی آواتی است که در سال ۱۹۹۱ منتشر شد.
۱۵ مه ۱۹۹۱ (۱۹۹۱-05-۱۵)

پیشنهاد کاربران

در زبان لری بختیاری به معنی
تنها. غریب
Be kas

بی زوار


کلمات دیگر: