کلمه جو
صفحه اصلی

رشیدالدین

فرهنگ اسم ها

اسم: رشیدالدین (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: rašidoddin) (فارسی: رَشيدالدين) (انگلیسی: rashidoddin)
معنی: آن که در دفاع از دین دارای رشادت و شجاعت است، رشد یافته و بالنده در امور دین، صاحب رأی و عقیده در دین، ( اَعلام ) ) رشیدالدین فضل الله: [، قمری] وزیر، پزشک و مورخ ایرانی، از مردم همدان، وزیر غازان خان و الجایتو، مؤلف جامع التواریخ، در تاریخ عمومی و بنیانگذار ربع رشیدی، همراه پسرش، به فرمان ابوسعید بهادرخان کشته شد، ) رشیدالدین محمّد ( = رشید وطواط ) [حدود، قمری] شاعر و ادیب ایرانی، مؤلف حدائق السِحر، ( در اعلام ) نام چند تن از مشاهیر از جمله رشیدالدین وطواط نویسنده و شاعر معروف قرن ششم ( هـ ق )، نام نویسنده و شاعر مشهور قرن پنجم و ششم ملقب به وطواط

(تلفظ: rašidoddin) (عربی) رشد یافته و بالنده در امور دین ، صاحب رأی و عقیده در دین ؛ (در اعلام) نام چند تن از مشاهیر از جمله رشیدالدین وطواط نویسنده و شاعر معروف قرن ششم (هـ .ق).


فرهنگ فارسی

فضل الله وزیر مدبر (و.همدان حدود ۶۴۵ه.ق.- مقت. ۷۱۸ ه. ق./۱۳۱۸م. ). در ایام اباقاخان وی طبیب خاص پادشاه بود و احترامی داشت در زمان غازان لیاقت وی آشکار شد و سه سال پس از عزل وزیر اعظم صدرالدین زنجانی غازان او و خواجه سعدالدین ساوجی را متفقا بصدارت انتخاب کرد.در عهد سلطنت اولجاتیو رشید الدین مانند سابق حیثیت داشت در همان اوقات در سلطانیه پایتخت جدید ناحیه ای را آباد ساخت که بنام او ((رشیدیه ) ) نامیده شد. دو سال بعد محلی دیگر در نزدیکی شهر غازانیه بنا نهاد و با صرف هزینه هنگفت رودخانه سرار و درا بدانجا آورد.بعد از قتل سعد الدین خواجه علی شاه گیلانی که مردی مزور و فرومایه بود جایگزین او شد و او پس از اندکی دسیسه ای خطرناک ضد رشیدالدین ایجاد کرد ولی موثر نگردید.در سال ۱۳۱۵ ه.ق. نزاعی شدید بین دو وزیر بظهور پیوست و الجاتیو ناگزیر شد که ترتیب و انتظام ممالک مختلف را بین آن دو تقسیم کند تا اختلافی روی ندهد مع ذلک علیشاه تهمت و خصومت را ضد او ادامه داد بطوری که خواجه رشید بزحمت توانست خود را برهاند.این رقابت پس از مرگ الجاتیو و در اوان سلطنت ابو سعید هم وجود داشت تا عاقبت خواجه تاب مقاومت نیاورد و از شغل خود کناره گرفت و در سن متجاوز از ۷٠ او و پسر ۱۶ ساله اش ابراهیم را بتهمت مسموم کردن سلطان سابق (الجاتیو ) بقتل رساندند.تاریخ مشروح و معتبر ((جامع التواریخ ) )بهمت او تالیف و تدوین شد ه .
عبد الرحمن بن بدر بن حسن بن مفرح بن بکار رشید الدین نابلسی سخنور نامی عرب . وی بسال ۶۱۷ ق در گذشت .

لغت نامه دهخدا

رشیدالدین. [ رَ دُدْ دی ] ( اخ ) ابوالفضل میبدی. یکی از شاگردان خواجه عبداﷲ انصاری است. کتاب کشف الاسرار و عدةالابرار را با استفاده از تفسیر مختصر خواجه به سال 520 هَ. ق. تألیف کرده است که اشتباهاً آنرا به مولانا سعد ( سعدالدین تفتازانی ) نسبت داده اند. رجوع به تاریخ ادبی ایران تألیف ادوارد براون ( از سعدی تا جامی ) ذیل ص 375 و نیز تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج 2 ص 257، 883، 930 و 932 شود.

رشیدالدین. [ رَ دُدْ دی ]( اِخ ) رشیدالدین بن فارس بن داود، مکنی و معروف به ابوحلیقه. پزشک و دانشمند و ادیب بود و در ده جعبر در کنار فرات و نزدیکی رقه بدنیا آمد و در الرها بزرگ شد. وی بدمشق رفت و از آنجا به قاهره سفر کرد و به خدمت ملک الکامل و سپس فرزند وی ملک صالح و فرزند او ملک المعظم و سپس ملک الظاهر پرداخت و کتابهایی تألیف کرد که از آن جمله است : «المختار فی الف عقار» در داروهای مفرد و رساله ای در «حفظالصحه » و کتابی در «الامراض و اسبابها و علاماتها و مداواتها». رشیدالدین را اخبار و اتفاقات نادر و شعر نیکو است. در گوش وی حلقه ای بود از اینروی ابوحلیقه لقب یافت. تولد رشیدالدین به سال 591 هَ. ق. / 1195م. و مرگ او در حدود سال 660 هَ. ق. / 1262م. اتفاق افتاد. ( از الاعلام زرکلی چ جدید ج 3 ). و رجوع به قاموس اعلام ترکی ج 3 شود.

رشیدالدین. [ رَ دُدْ دی ] ( اِخ ) لقب ابوسعید رشیدالدین بن موفق الدین یعقوب مسیحی است. ( یادداشت مؤلف ). از پزشکان نامی عرب و از مسیحیان بیت المقدس بود و بسال 646 هَ. ق. در هنگام ورود به شام درگذشت. رشیدالدین کتاب معتبری در پزشکی بنام «عیون الطب » دارد و بر کتاب حاوی محمدبن زکریای رازی تعالیقی نوشته است. رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 3 و عیون الانباء ج 2 ص 31، 132 و 254 و ابوسعیدبن یعقوب قدسی مسیحی شود.

رشیدالدین. [ رَ دُدْ دی ] ( اِخ ) ابومنصور رشیدالدین بن ابوالفضل بن علی صوری ، معروف به ابن صوری. دانشمندی گیاه شناس و پزشک بود، در شهر صور بدنیا آمد و بدانجامنسوب است. رشیدالدین به قدس رفت و دو سال در آنجا سکونت گزید و در آنجا با ملک عادل ملاقات کرد. سپس به خدمت فرزند او ملک اعظم و پس از وی ناصربن المعظم پرداخت. ناصربن معظم او را سمت رئیس پزشکان داد و در خدمت او بود تا ناصر به کرک رفت ، پس از آن رشیدالدین در دمشق اقامت گزید و در همانجا درگذشت. رشیدالدین برای تحقیق و مشاهده گیاهان گوناگون به سرزمینهای مختلف می رفت و درباره رنگ و برگ و شاخ و ریشه و آغازرویش و زمان خشکیدن برگ آنها به مشاهده و مطالعه می پرداخت ، او نتیجه تتبعات و بررسیهای خود را در دو کتاب «الادویة المفردة» و «التاج » به رشته تحریر درآورد. تولد رشیدالدین به سال 573 هَ. ق. / 1177م. و مرگ وی بسال 639 هَ. ق. / 1241م. بود. ( از الاعلام زرکلی چ جدید ج 3 ). و رجوع به قاموس اعلام ترکی ج 3 شود.

رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) اسد شروانی . ممدوح خاقانی است . خاقانی در مرثیه ٔ او اشعار جانسوزی دارد، از آن جمله است :
نظام دولت بهرامیان رشیدالدین
فلک تویی و زمین ما و ذره نامه ٔ ما.

خاقانی .


و رجوع به دیوان خاقانی چ سجادی ص 868 شود.

رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) ابومنصور رشیدالدین بن ابوالفضل بن علی صوری ، معروف به ابن صوری . دانشمندی گیاه شناس و پزشک بود، در شهر صور بدنیا آمد و بدانجامنسوب است . رشیدالدین به قدس رفت و دو سال در آنجا سکونت گزید و در آنجا با ملک عادل ملاقات کرد. سپس به خدمت فرزند او ملک اعظم و پس از وی ناصربن المعظم پرداخت . ناصربن معظم او را سمت رئیس پزشکان داد و در خدمت او بود تا ناصر به کرک رفت ، پس از آن رشیدالدین در دمشق اقامت گزید و در همانجا درگذشت . رشیدالدین برای تحقیق و مشاهده ٔ گیاهان گوناگون به سرزمینهای مختلف می رفت و درباره ٔ رنگ و برگ و شاخ و ریشه و آغازرویش و زمان خشکیدن برگ آنها به مشاهده و مطالعه می پرداخت ، او نتیجه ٔ تتبعات و بررسیهای خود را در دو کتاب «الادویة المفردة» و «التاج » به رشته ٔ تحریر درآورد. تولد رشیدالدین به سال 573 هَ . ق . / 1177م . و مرگ وی بسال 639 هَ . ق . / 1241م . بود. (از الاعلام زرکلی چ جدید ج 3). و رجوع به قاموس اعلام ترکی ج 3 شود.


رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن ابوسعید میبدی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به احمدبن ... شود.


رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) رشیدالدین حمادبن هبةاﷲبن حمادبن فضیل حرانی ، مکنی به ابوالثناء. از راویان بود و مؤیدالدین ابوالفضل بن عبدالکریم دمشقی در سال 572 یا 573 هَ . ق . در اسکندریه از او حدیث شنید. رجوع به عیون الانباء ج 2 ص 191 و 192 شود.


رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) رشیدالدین عمربن محمد فرغانی حنفی ، مکنی به ابوحفص . مدرس حنفیه ، متوفای سال 632 هَ . ق . که از نخستین مدرسان مدرسه مستنصریه ٔ بغداد بود و در روز افتتاح آن شرکت داشت . رجوع به غزالی نامه ذیل ص 135 و فوات الوفیات ج 2 ص 102 شود.


رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) رشیدالدین فضل اﷲ، پسر عمادالدوله ابی الخیر، نواده ٔ موفق الدوله ٔ همدانیست . جد او موفق الدوله با خواجه نصیر درقلاع ملاحده ٔ قهستان سر می کرد و پس از تسلیم آن قلاع او نیز به خدمت مغول پیوست . وی ایام جوانی را در همدان به تحصیل علوم مختلف بویژه طب گذراند و بعنوان طبیب داخل دستگاه اباقاخان گردید و تا آنجا ترقی کرد که به وزارت غازان و اولجایتو و ابوسعید رسید. غازان خان تاریخ دوست و آشنا به تاریخ اجداد خود بود از اینرورشیدالدین را مأمور کرد که تاریخی از مغول ترتیب دهد. خواجه این مأموریت را پذیرفت و پس از مطالعه ٔ اسناد مغولی و مذاکره با مطلعین تاتار اساس کتاب خود را که بنام «تاریخ غازانی » خوانده شد ریخت ولی قبل از پایان کتاب غازان درگذشت و برادرش اولجایتو خواجه را به ادامه ٔ کار واداشت و اضافه کرد که علاوه بر تاریخ اقوام مغول تاریخ جامعی که شامل همه ٔ اقوام دیگر باشد به ضمیمه ٔ مجلدی درباره ٔ جغرافی و معرفت مسالک و ممالک ذیل تاریخ غازانی قرار دهد. رشیدالدین با همه ٔ سنگینی وظیفه ٔ وزارت و گرفتاریهای گوناگون به انجام آن همت گماشت و در سال 710 هَ . ق . تألیف «جامع التواریخ » را بپایان رسانید. خواجه رشیدالدین مردی فاضل و دانشمند و آشنا به زبانهای عربی و ترکی و مغولی بود و اوقات فراغت را به مطالعه یا کتابت می گذراند. خواجه بر اثر سعایت دشمنان در سال 717 هَ . ق . از وزارت معزول شد و از سلطانیه به تبریز رفت و سرانجام بر اثر تحریکات مخالفان بدستور ابوسعید در سال 718 هَ . ق . او را در نزدیکی تبریز دونیم کردند و به زندگی یکی از بزرگترین حکما و اطباء و نویسندگان و مورخان و وزیران پایان بخشیدند و آثار او را در ربع رشیدی از میان بردند. مؤلّفات دیگر او عبارتست از: 1- کتاب الاخبار و الاَّثار، در بیان سرما و گرما و فصول و فلاحت و آبیاری و امراض نباتات و معدنیات ، که اصل آن در دست نیست ولی منتخبی از آن موجود است 2- مفتاح التفاسیر، در بیان فصاحت قرآن و ترجمه ٔ مفسران و بیان خیر و شر و قَدَر و ابطال تناسخ 3- رساله ٔ سلطانیه 4- لطایف الحقایق 5- بیان الحقایق 6- توضیحات ، شامل 19 مراسله در مسائل کلامی و دینی و عرفانی 7- مجموعه ٔ مکاتبات رشیدی که حاوی بسی نکات ادبی و تاریخی است . (از فصلی از جامعالتواریخ گردآورده ٔ محمد دبیرسیاقی صص چهار - ده ). خواجه علاوه بر منصب وزارت و مقام علمی و پزشکی و تاریخ نویسی ، طبع شعر نیز داشته و گاهی تفنن را شعری می گفته است . از اشعار خواجه است دو بیت زیر که در برخی از تذکره ها به نام وی درج شده است :
پیریم ولی چو بخت دمسازآید
هنگام نشاط و طرب و ناز آید
از زلف دراز تو کمندی فکنیم
بر گردن عمر رفته تا بازآید.
و رجوع به سبک شناسی ج 3 صص 171- 180 و ج 1 ص 183 و لباب الالباب ج 1 ص 288 و 339 و اعلام المنجد و مجمعالفصحاء ج 1 ص 236 و اعلام زرکلی چ جدید ج 3 و فهرست الوزراء و الکُتّاب و جهانگشای جوینی ج 2 ص 192، 147، 34 و 218 و ج 1 ص 102، 106، 108، 114 و 220و تاریخ ادبی ادوارد براون فهرست ج 3 و آتشکده ٔ آذر چ شهیدی ص 262 و قاموس الاعلام ترکی ج 3 و تاریخ گزیده صص 621 - 637 و فهرست کتابخانه ٔ سپهسالار ج 2 ص 661 و تاریخ غازانی ص 118، 119، 145، 375 و تاریخ عصر حافظ فهرست ج 1 و تاریخ ادبیات ایران تألیف رضازاده شفق ص 268و نزهةالقلوب ج 3 ص 76 و فهرست حبیب السیر و مجمل التواریخ و القصص ص 111 و مقدمه و فهرست جامعالتواریخ رشیدی و ماده ٔ ربع رشیدی در همین لغت نامه شود.


رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) عبدالرحمن بن بدربن حسن بن مفرح بن بکاررشیدالدین نابلسی . سخنور نامی عرب . وی بسال 617 هَ . ق . درگذشت . مؤلف فوات الوفیات اشعاری از وی نقل کرده است . رجوع به فوات الوفیات ج 1 ص 255 و 256 شود.


رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) علی بن خلیفه . از پزشکان نامدار عالم اسلام و عم ابن ابی اصیبعه مؤلف کتاب «عیون الانباء فی طبقات الاطباء» بود. رشیدالدین به سال 679 هَ . ق . در حلب پا به عرصه ٔ وجود گذاشت و پس از تحصیل علوم و فنون در خدمت چند تن از ملوک ایوبیان و در برخی از بیمارستانها به طبابت پرداخت و شهرتی بسزا یافت . او در فلسفه و ریاضی و نجوم و دیگر فنون و علوم ازجمله در موسیقی تبحر و تحقیقات و تألیفاتی داشت و از ادبیات و شعر نیز بی بهره نبود. مرگ وی بسال 616 هَ . ق . بود. او راست : 1- الموجز المفید 2- کتاب المساحة 3- کتاب فی الطب 4- طب السوق 5- مقالة فی نسبة النبض و موازنة الی الحرکات الموسیقاریة 6- مقالة فی السبب الذی له خلقت الجبال 7- کتاب الاسطقات 8- تعالیق و مجربات فی الطب . (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).و رجوع به عیون الانباء ص 118، 119، 212 و 307 شود.


رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) عمربن اسماعیل بن مسعود فارتی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به عمر... شود.


رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) لقب ابوسعید رشیدالدین بن موفق الدین یعقوب مسیحی است . (یادداشت مؤلف ). از پزشکان نامی عرب و از مسیحیان بیت المقدس بود و بسال 646 هَ . ق . در هنگام ورود به شام درگذشت . رشیدالدین کتاب معتبری در پزشکی بنام «عیون الطب » دارد و بر کتاب حاوی محمدبن زکریای رازی تعالیقی نوشته است . رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 3 و عیون الانباء ج 2 ص 31، 132 و 254 و ابوسعیدبن یعقوب قدسی مسیحی شود.


رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) لقب عبداﷲبن عبدالطاهر سعدی است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به عبداﷲبن عبدالطاهر... شود.


رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) لقب محمدبن علی مازندرانی است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به محمدبن علی ... شود.


رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) لقب یحیی بن علی قریشی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به یحیی ... شود.


رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) لقب یحیی بن علی بن عبداﷲ عطار اموی . (یادداشت مؤلف ). صاحب حسن المحاضرة فی اخبار مصر و القاهرة گوید: رشیدالدین به سال 584 هَ . ق . متولد شد و از ابن المفضل کسب علم کرد و در علم حدیث به کمال رسید و ریاست علم حدیث در مصر به وی واگذار گردید. او تألیفاتی دارد و به سال 662 هَ . ق . درگذشت . (از حسن المحاضرة فی اخبار مصر و القاهره ص 163).


رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) محمد نیشابوری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به محمد نیشابوری شود.


رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اخ ) ابوالفضل میبدی . یکی از شاگردان خواجه عبداﷲ انصاری است . کتاب کشف الاسرار و عدةالابرار را با استفاده از تفسیر مختصر خواجه به سال 520 هَ . ق . تألیف کرده است که اشتباهاً آنرا به مولانا سعد (سعدالدین تفتازانی ) نسبت داده اند. رجوع به تاریخ ادبی ایران تألیف ادوارد براون (از سعدی تا جامی ) ذیل ص 375 و نیز تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج 2 ص 257، 883، 930 و 932 شود.


رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ](اِخ ) رشیدالدین بن فارس بن داود، مکنی و معروف به ابوحلیقه . پزشک و دانشمند و ادیب بود و در ده جعبر در کنار فرات و نزدیکی رقه بدنیا آمد و در الرها بزرگ شد. وی بدمشق رفت و از آنجا به قاهره سفر کرد و به خدمت ملک الکامل و سپس فرزند وی ملک صالح و فرزند او ملک المعظم و سپس ملک الظاهر پرداخت و کتابهایی تألیف کرد که از آن جمله است : «المختار فی الف عقار» در داروهای مفرد و رساله ای در «حفظالصحه » و کتابی در «الامراض و اسبابها و علاماتها و مداواتها». رشیدالدین را اخبار و اتفاقات نادر و شعر نیکو است . در گوش وی حلقه ای بود از اینروی ابوحلیقه لقب یافت . تولد رشیدالدین به سال 591 هَ . ق . / 1195م . و مرگ او در حدود سال 660 هَ . ق . / 1262م . اتفاق افتاد. (از الاعلام زرکلی چ جدید ج 3). و رجوع به قاموس اعلام ترکی ج 3 شود.


رشیدالدین . [ رَ دُدْدی ] (اِخ ) خواجه رشیدالدین عمیدالملک یا عبدالملک .نام یکی از دو پسر خواجه نظام الملک که در نزد پدر وپادشاهان سلجوقی تقربی داشت و با صفات نیک و پسندیده ٔ خود برای رفع مشکلات مردم پیش پدر و دیگر مقامات مستدعیات آنان را مطرح می کرد و انجام آن را خواستار می شد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 196 و 339 شود.


دانشنامه عمومی

رشیدالدین در گذشته لقبی رایج در میان مسلمانان بوده است و ممکن است به یکی از این اشخاص اشاره کند:
رشیدالدین فضل الله همدانی، وزیر و تاریخ نویس ایرانی عصر مغول و بنیانگذار ربع رشیدی
رشیدالدین وطواط، شاعر سدهٔ ششم هجری
رشیدالدین علی بن خلیفه پزشک سدهٔ هفتم و هشتم هجری و نویسندهٔ کتاب «عیون الانباء فی طبقات الاطباء»
رشیدالدین اسفرازی
رشیدالدین سنان

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] رشیدالدین (ابهام زدایی). رشیدالدین ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • رشیدالدین ابوالفضل میبدی، ابوالفضل احمد بن ابی سعد بن احمد بن مهریزد مشهور به رشیدالدین ابوالفضل یا ابوالفضل رشیدالدین میبدی، مولف کتاب کشف الاسرار• رشیدالدین فضل الله همدانی، خواجه رشید الدین فضل الله بن عماد الدوله ابوالخیر بن موفق الدوله عالی همدانی دانشمند، سیاستمدار و مورخ و شاعر شیعی
...


کلمات دیگر: