معنی: آن که در دفاع از دین دارای رشادت و شجاعت است، رشد یافته و بالنده در امور دین، صاحب رأی و عقیده در دین، ( اَعلام ) ) رشیدالدین فضل الله: [، قمری] وزیر، پزشک و مورخ ایرانی، از مردم همدان، وزیر غازان خان و الجایتو، مؤلف جامع التواریخ، در تاریخ عمومی و بنیانگذار ربع رشیدی، همراه پسرش، به فرمان ابوسعید بهادرخان کشته شد، ) رشیدالدین محمّد ( = رشید وطواط ) [حدود، قمری] شاعر و ادیب ایرانی، مؤلف حدائق السِحر، ( در اعلام ) نام چند تن از مشاهیر از جمله رشیدالدین وطواط نویسنده و شاعر معروف قرن ششم ( هـ ق )، نام نویسنده و شاعر مشهور قرن پنجم و ششم ملقب به وطواط
رشیدالدین
فرهنگ اسم ها
معنی: آن که در دفاع از دین دارای رشادت و شجاعت است، رشد یافته و بالنده در امور دین، صاحب رأی و عقیده در دین، ( اَعلام ) ) رشیدالدین فضل الله: [، قمری] وزیر، پزشک و مورخ ایرانی، از مردم همدان، وزیر غازان خان و الجایتو، مؤلف جامع التواریخ، در تاریخ عمومی و بنیانگذار ربع رشیدی، همراه پسرش، به فرمان ابوسعید بهادرخان کشته شد، ) رشیدالدین محمّد ( = رشید وطواط ) [حدود، قمری] شاعر و ادیب ایرانی، مؤلف حدائق السِحر، ( در اعلام ) نام چند تن از مشاهیر از جمله رشیدالدین وطواط نویسنده و شاعر معروف قرن ششم ( هـ ق )، نام نویسنده و شاعر مشهور قرن پنجم و ششم ملقب به وطواط
(تلفظ: rašidoddin) (عربی) رشد یافته و بالنده در امور دین ، صاحب رأی و عقیده در دین ؛ (در اعلام) نام چند تن از مشاهیر از جمله رشیدالدین وطواط نویسنده و شاعر معروف قرن ششم (هـ .ق).
فرهنگ فارسی
عبد الرحمن بن بدر بن حسن بن مفرح بن بکار رشید الدین نابلسی سخنور نامی عرب . وی بسال ۶۱۷ ق در گذشت .
لغت نامه دهخدا
رشیدالدین. [ رَ دُدْ دی ]( اِخ ) رشیدالدین بن فارس بن داود، مکنی و معروف به ابوحلیقه. پزشک و دانشمند و ادیب بود و در ده جعبر در کنار فرات و نزدیکی رقه بدنیا آمد و در الرها بزرگ شد. وی بدمشق رفت و از آنجا به قاهره سفر کرد و به خدمت ملک الکامل و سپس فرزند وی ملک صالح و فرزند او ملک المعظم و سپس ملک الظاهر پرداخت و کتابهایی تألیف کرد که از آن جمله است : «المختار فی الف عقار» در داروهای مفرد و رساله ای در «حفظالصحه » و کتابی در «الامراض و اسبابها و علاماتها و مداواتها». رشیدالدین را اخبار و اتفاقات نادر و شعر نیکو است. در گوش وی حلقه ای بود از اینروی ابوحلیقه لقب یافت. تولد رشیدالدین به سال 591 هَ. ق. / 1195م. و مرگ او در حدود سال 660 هَ. ق. / 1262م. اتفاق افتاد. ( از الاعلام زرکلی چ جدید ج 3 ). و رجوع به قاموس اعلام ترکی ج 3 شود.
رشیدالدین. [ رَ دُدْ دی ] ( اِخ ) لقب ابوسعید رشیدالدین بن موفق الدین یعقوب مسیحی است. ( یادداشت مؤلف ). از پزشکان نامی عرب و از مسیحیان بیت المقدس بود و بسال 646 هَ. ق. در هنگام ورود به شام درگذشت. رشیدالدین کتاب معتبری در پزشکی بنام «عیون الطب » دارد و بر کتاب حاوی محمدبن زکریای رازی تعالیقی نوشته است. رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 3 و عیون الانباء ج 2 ص 31، 132 و 254 و ابوسعیدبن یعقوب قدسی مسیحی شود.
رشیدالدین. [ رَ دُدْ دی ] ( اِخ ) ابومنصور رشیدالدین بن ابوالفضل بن علی صوری ، معروف به ابن صوری. دانشمندی گیاه شناس و پزشک بود، در شهر صور بدنیا آمد و بدانجامنسوب است. رشیدالدین به قدس رفت و دو سال در آنجا سکونت گزید و در آنجا با ملک عادل ملاقات کرد. سپس به خدمت فرزند او ملک اعظم و پس از وی ناصربن المعظم پرداخت. ناصربن معظم او را سمت رئیس پزشکان داد و در خدمت او بود تا ناصر به کرک رفت ، پس از آن رشیدالدین در دمشق اقامت گزید و در همانجا درگذشت. رشیدالدین برای تحقیق و مشاهده گیاهان گوناگون به سرزمینهای مختلف می رفت و درباره رنگ و برگ و شاخ و ریشه و آغازرویش و زمان خشکیدن برگ آنها به مشاهده و مطالعه می پرداخت ، او نتیجه تتبعات و بررسیهای خود را در دو کتاب «الادویة المفردة» و «التاج » به رشته تحریر درآورد. تولد رشیدالدین به سال 573 هَ. ق. / 1177م. و مرگ وی بسال 639 هَ. ق. / 1241م. بود. ( از الاعلام زرکلی چ جدید ج 3 ). و رجوع به قاموس اعلام ترکی ج 3 شود.
نظام دولت بهرامیان رشیدالدین
فلک تویی و زمین ما و ذره نامه ٔ ما.
خاقانی .
و رجوع به دیوان خاقانی چ سجادی ص 868 شود.
رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) ابومنصور رشیدالدین بن ابوالفضل بن علی صوری ، معروف به ابن صوری . دانشمندی گیاه شناس و پزشک بود، در شهر صور بدنیا آمد و بدانجامنسوب است . رشیدالدین به قدس رفت و دو سال در آنجا سکونت گزید و در آنجا با ملک عادل ملاقات کرد. سپس به خدمت فرزند او ملک اعظم و پس از وی ناصربن المعظم پرداخت . ناصربن معظم او را سمت رئیس پزشکان داد و در خدمت او بود تا ناصر به کرک رفت ، پس از آن رشیدالدین در دمشق اقامت گزید و در همانجا درگذشت . رشیدالدین برای تحقیق و مشاهده ٔ گیاهان گوناگون به سرزمینهای مختلف می رفت و درباره ٔ رنگ و برگ و شاخ و ریشه و آغازرویش و زمان خشکیدن برگ آنها به مشاهده و مطالعه می پرداخت ، او نتیجه ٔ تتبعات و بررسیهای خود را در دو کتاب «الادویة المفردة» و «التاج » به رشته ٔ تحریر درآورد. تولد رشیدالدین به سال 573 هَ . ق . / 1177م . و مرگ وی بسال 639 هَ . ق . / 1241م . بود. (از الاعلام زرکلی چ جدید ج 3). و رجوع به قاموس اعلام ترکی ج 3 شود.
رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن ابوسعید میبدی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به احمدبن ... شود.
رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) رشیدالدین حمادبن هبةاﷲبن حمادبن فضیل حرانی ، مکنی به ابوالثناء. از راویان بود و مؤیدالدین ابوالفضل بن عبدالکریم دمشقی در سال 572 یا 573 هَ . ق . در اسکندریه از او حدیث شنید. رجوع به عیون الانباء ج 2 ص 191 و 192 شود.
رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) رشیدالدین عمربن محمد فرغانی حنفی ، مکنی به ابوحفص . مدرس حنفیه ، متوفای سال 632 هَ . ق . که از نخستین مدرسان مدرسه مستنصریه ٔ بغداد بود و در روز افتتاح آن شرکت داشت . رجوع به غزالی نامه ذیل ص 135 و فوات الوفیات ج 2 ص 102 شود.
رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) رشیدالدین فضل اﷲ، پسر عمادالدوله ابی الخیر، نواده ٔ موفق الدوله ٔ همدانیست . جد او موفق الدوله با خواجه نصیر درقلاع ملاحده ٔ قهستان سر می کرد و پس از تسلیم آن قلاع او نیز به خدمت مغول پیوست . وی ایام جوانی را در همدان به تحصیل علوم مختلف بویژه طب گذراند و بعنوان طبیب داخل دستگاه اباقاخان گردید و تا آنجا ترقی کرد که به وزارت غازان و اولجایتو و ابوسعید رسید. غازان خان تاریخ دوست و آشنا به تاریخ اجداد خود بود از اینرورشیدالدین را مأمور کرد که تاریخی از مغول ترتیب دهد. خواجه این مأموریت را پذیرفت و پس از مطالعه ٔ اسناد مغولی و مذاکره با مطلعین تاتار اساس کتاب خود را که بنام «تاریخ غازانی » خوانده شد ریخت ولی قبل از پایان کتاب غازان درگذشت و برادرش اولجایتو خواجه را به ادامه ٔ کار واداشت و اضافه کرد که علاوه بر تاریخ اقوام مغول تاریخ جامعی که شامل همه ٔ اقوام دیگر باشد به ضمیمه ٔ مجلدی درباره ٔ جغرافی و معرفت مسالک و ممالک ذیل تاریخ غازانی قرار دهد. رشیدالدین با همه ٔ سنگینی وظیفه ٔ وزارت و گرفتاریهای گوناگون به انجام آن همت گماشت و در سال 710 هَ . ق . تألیف «جامع التواریخ » را بپایان رسانید. خواجه رشیدالدین مردی فاضل و دانشمند و آشنا به زبانهای عربی و ترکی و مغولی بود و اوقات فراغت را به مطالعه یا کتابت می گذراند. خواجه بر اثر سعایت دشمنان در سال 717 هَ . ق . از وزارت معزول شد و از سلطانیه به تبریز رفت و سرانجام بر اثر تحریکات مخالفان بدستور ابوسعید در سال 718 هَ . ق . او را در نزدیکی تبریز دونیم کردند و به زندگی یکی از بزرگترین حکما و اطباء و نویسندگان و مورخان و وزیران پایان بخشیدند و آثار او را در ربع رشیدی از میان بردند. مؤلّفات دیگر او عبارتست از: 1- کتاب الاخبار و الاَّثار، در بیان سرما و گرما و فصول و فلاحت و آبیاری و امراض نباتات و معدنیات ، که اصل آن در دست نیست ولی منتخبی از آن موجود است 2- مفتاح التفاسیر، در بیان فصاحت قرآن و ترجمه ٔ مفسران و بیان خیر و شر و قَدَر و ابطال تناسخ 3- رساله ٔ سلطانیه 4- لطایف الحقایق 5- بیان الحقایق 6- توضیحات ، شامل 19 مراسله در مسائل کلامی و دینی و عرفانی 7- مجموعه ٔ مکاتبات رشیدی که حاوی بسی نکات ادبی و تاریخی است . (از فصلی از جامعالتواریخ گردآورده ٔ محمد دبیرسیاقی صص چهار - ده ). خواجه علاوه بر منصب وزارت و مقام علمی و پزشکی و تاریخ نویسی ، طبع شعر نیز داشته و گاهی تفنن را شعری می گفته است . از اشعار خواجه است دو بیت زیر که در برخی از تذکره ها به نام وی درج شده است :
پیریم ولی چو بخت دمسازآید
هنگام نشاط و طرب و ناز آید
از زلف دراز تو کمندی فکنیم
بر گردن عمر رفته تا بازآید.
و رجوع به سبک شناسی ج 3 صص 171- 180 و ج 1 ص 183 و لباب الالباب ج 1 ص 288 و 339 و اعلام المنجد و مجمعالفصحاء ج 1 ص 236 و اعلام زرکلی چ جدید ج 3 و فهرست الوزراء و الکُتّاب و جهانگشای جوینی ج 2 ص 192، 147، 34 و 218 و ج 1 ص 102، 106، 108، 114 و 220و تاریخ ادبی ادوارد براون فهرست ج 3 و آتشکده ٔ آذر چ شهیدی ص 262 و قاموس الاعلام ترکی ج 3 و تاریخ گزیده صص 621 - 637 و فهرست کتابخانه ٔ سپهسالار ج 2 ص 661 و تاریخ غازانی ص 118، 119، 145، 375 و تاریخ عصر حافظ فهرست ج 1 و تاریخ ادبیات ایران تألیف رضازاده شفق ص 268و نزهةالقلوب ج 3 ص 76 و فهرست حبیب السیر و مجمل التواریخ و القصص ص 111 و مقدمه و فهرست جامعالتواریخ رشیدی و ماده ٔ ربع رشیدی در همین لغت نامه شود.
رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) عبدالرحمن بن بدربن حسن بن مفرح بن بکاررشیدالدین نابلسی . سخنور نامی عرب . وی بسال 617 هَ . ق . درگذشت . مؤلف فوات الوفیات اشعاری از وی نقل کرده است . رجوع به فوات الوفیات ج 1 ص 255 و 256 شود.
رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) علی بن خلیفه . از پزشکان نامدار عالم اسلام و عم ابن ابی اصیبعه مؤلف کتاب «عیون الانباء فی طبقات الاطباء» بود. رشیدالدین به سال 679 هَ . ق . در حلب پا به عرصه ٔ وجود گذاشت و پس از تحصیل علوم و فنون در خدمت چند تن از ملوک ایوبیان و در برخی از بیمارستانها به طبابت پرداخت و شهرتی بسزا یافت . او در فلسفه و ریاضی و نجوم و دیگر فنون و علوم ازجمله در موسیقی تبحر و تحقیقات و تألیفاتی داشت و از ادبیات و شعر نیز بی بهره نبود. مرگ وی بسال 616 هَ . ق . بود. او راست : 1- الموجز المفید 2- کتاب المساحة 3- کتاب فی الطب 4- طب السوق 5- مقالة فی نسبة النبض و موازنة الی الحرکات الموسیقاریة 6- مقالة فی السبب الذی له خلقت الجبال 7- کتاب الاسطقات 8- تعالیق و مجربات فی الطب . (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).و رجوع به عیون الانباء ص 118، 119، 212 و 307 شود.
رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) عمربن اسماعیل بن مسعود فارتی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به عمر... شود.
رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) لقب ابوسعید رشیدالدین بن موفق الدین یعقوب مسیحی است . (یادداشت مؤلف ). از پزشکان نامی عرب و از مسیحیان بیت المقدس بود و بسال 646 هَ . ق . در هنگام ورود به شام درگذشت . رشیدالدین کتاب معتبری در پزشکی بنام «عیون الطب » دارد و بر کتاب حاوی محمدبن زکریای رازی تعالیقی نوشته است . رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 3 و عیون الانباء ج 2 ص 31، 132 و 254 و ابوسعیدبن یعقوب قدسی مسیحی شود.
رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) لقب عبداﷲبن عبدالطاهر سعدی است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به عبداﷲبن عبدالطاهر... شود.
رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) لقب محمدبن علی مازندرانی است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به محمدبن علی ... شود.
رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) لقب یحیی بن علی قریشی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به یحیی ... شود.
رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) لقب یحیی بن علی بن عبداﷲ عطار اموی . (یادداشت مؤلف ). صاحب حسن المحاضرة فی اخبار مصر و القاهرة گوید: رشیدالدین به سال 584 هَ . ق . متولد شد و از ابن المفضل کسب علم کرد و در علم حدیث به کمال رسید و ریاست علم حدیث در مصر به وی واگذار گردید. او تألیفاتی دارد و به سال 662 هَ . ق . درگذشت . (از حسن المحاضرة فی اخبار مصر و القاهره ص 163).
رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) محمد نیشابوری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به محمد نیشابوری شود.
رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اخ ) ابوالفضل میبدی . یکی از شاگردان خواجه عبداﷲ انصاری است . کتاب کشف الاسرار و عدةالابرار را با استفاده از تفسیر مختصر خواجه به سال 520 هَ . ق . تألیف کرده است که اشتباهاً آنرا به مولانا سعد (سعدالدین تفتازانی ) نسبت داده اند. رجوع به تاریخ ادبی ایران تألیف ادوارد براون (از سعدی تا جامی ) ذیل ص 375 و نیز تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج 2 ص 257، 883، 930 و 932 شود.
رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ](اِخ ) رشیدالدین بن فارس بن داود، مکنی و معروف به ابوحلیقه . پزشک و دانشمند و ادیب بود و در ده جعبر در کنار فرات و نزدیکی رقه بدنیا آمد و در الرها بزرگ شد. وی بدمشق رفت و از آنجا به قاهره سفر کرد و به خدمت ملک الکامل و سپس فرزند وی ملک صالح و فرزند او ملک المعظم و سپس ملک الظاهر پرداخت و کتابهایی تألیف کرد که از آن جمله است : «المختار فی الف عقار» در داروهای مفرد و رساله ای در «حفظالصحه » و کتابی در «الامراض و اسبابها و علاماتها و مداواتها». رشیدالدین را اخبار و اتفاقات نادر و شعر نیکو است . در گوش وی حلقه ای بود از اینروی ابوحلیقه لقب یافت . تولد رشیدالدین به سال 591 هَ . ق . / 1195م . و مرگ او در حدود سال 660 هَ . ق . / 1262م . اتفاق افتاد. (از الاعلام زرکلی چ جدید ج 3). و رجوع به قاموس اعلام ترکی ج 3 شود.
رشیدالدین . [ رَ دُدْدی ] (اِخ ) خواجه رشیدالدین عمیدالملک یا عبدالملک .نام یکی از دو پسر خواجه نظام الملک که در نزد پدر وپادشاهان سلجوقی تقربی داشت و با صفات نیک و پسندیده ٔ خود برای رفع مشکلات مردم پیش پدر و دیگر مقامات مستدعیات آنان را مطرح می کرد و انجام آن را خواستار می شد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 196 و 339 شود.
دانشنامه عمومی
رشیدالدین فضل الله همدانی، وزیر و تاریخ نویس ایرانی عصر مغول و بنیانگذار ربع رشیدی
رشیدالدین وطواط، شاعر سدهٔ ششم هجری
رشیدالدین علی بن خلیفه پزشک سدهٔ هفتم و هشتم هجری و نویسندهٔ کتاب «عیون الانباء فی طبقات الاطباء»
رشیدالدین اسفرازی
رشیدالدین سنان
دانشنامه اسلامی
...